;
تفریح و سرگرمیحکایت

داستان شنیدنی شتر خوش باور، عاقبت ساده دلی و اعتماد به دشمن!

داستان شنیدنی شتر خوش باور: روزی بود و روزگاری بود. یک شتر بود که در کاروان بازرگانی بار می‌برد. یک روز که زیاد راه رفته بود و خسته شده بود با خود فکر کرد که «دنیا بزرگ است و صحرا فراخ است و درخت‌ها و علف‌ها سبز است و آب‌ها در چشمه‌ها جاری است و این‌همه حیوانات دارند توی بیابان به آزادی و راحتی زندگی می‌کنند. من چرا برای نیم‌من کاه و علف این‌قدر جان بکنم، تاکی کار کنم و بار بکشم؟»

شاید بپسندید: داستان ضرب المثل خدا روزی رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!

داستان شنیدنی شتر خوش باور

مدتی در این فکرها بود و یک روز که فرصتی به دست آورد و بار نداشت خود را از شتران دیگر کنار کشید و از چشم ساربان پنهان شد و از بیراهه به صحرا رفت و تنها و آزاد برای خودش شروع کرد به چریدن و صحراها و بیابان‌ها را سیر و سیاحت کردن.

چند روزی خوش و خرم گردش کرد تا یک روز به جنگلی سرسبز و باصفا رسید و وارد جنگل شد. شتر نمی‌دانست که در این جنگل یک شیر شکاری رئیس درندگان زندگی می‌کند و یک گرگ تیزچنگال و یک شغال مکار و یک زاغ سیاه‌چشم هم هستند که به شیر خدمت می‌کنند، یعنی هر جا لقمه چرب و نرم و شکار چاق‌وچله‌ای سراغ دارند به شیر خبر می‌دهند و شیر آن را شکار می‌کند و ایشان‌ هم از باقی‌مانده خوراک شیر روزی می‌خورند و در پناه قدرت و شجاعت شیر درنده زندگی می‌کنند.

شاید بپسندید: اگه نابغه ریاضی هستی، با توجه به معادلات دیگر، عدد مربوط به معادله آخر را پیدا کنید!

روبرو شدن شتر با شیر

شتر این را نمی‌دانست و همچنان تماشاکنان و علف خوران در جنگل پیش می‌رفت تا ناگهان با شیر روبه‌رو شد. اول خیلی وحشت کرد و خواست فرار کند اما فکر کرد اگر روحیه خودش را ببازد و شیر بفهمد که او ترسیده است، جانش درخطر خواهد بود. پس ناچار جلوتر رفت و به شیر سلام و تعارف کرد. شیر هم چون فکر کرد نگاهداری این شتر قوی‌هیکل مایه آبروی دستگاه ریاست اوست، با شتر اظهار مهربانی کرد و پرسید: «چرا تنها هستی، اینجا چه می‌کنی؟»

شتر هم شرح‌حال خود را گفت و گفت که «از بار بردن و کار کردن فرار کرده‌ام و می‌خواستم با آزادی و اختیار کامل زندگی کنم؛ اما حالا که خدمت شما رسیده‌ام مهمان شما هستم و اختیار با شماست.»

شیر که از حرف زدن شتر ترس او را فهمید جواب داد: «حالا هم صاحب‌اختیار و آزاد هستی و اگر میل داشته باشی در همین جنگل با ما زندگی کنی ما تو را امان می‌دهیم، تو علف می‌خوری و سربار ما نیستی. ما هم احتیاجی به گوشت تو نداریم؛ زیرا شکار فراوان است و ما مهمان‌دوست و قوی هستیم و اگر بدخواه هم داشته باشی تو را حفظ می‌کنیم.»

شتر از مهربانی شیر شکاری خوشحال شد و از بزرگواری او تشکر کرد و مدتی در همان بیشه به سر برد. می‌خورد و می‌خوابید و شیر را دعا می‌کرد و روزبه‌روز چاق‌تر و سرحال‌تر می‌شد.

شاید بپسندید:کدومیکی از مسافرا بارداره!؟ | افراد با ضریب هوشی بالا تو یه نگاه متوجه میشن!

داستان شنیدنی شتر خوش باور

شیر توسط فیل زخمی شد

این بود تا یک روز که شیر دنبال شکار می‌گشت، در صحرا با یک فیل مست به هم رسیدند و در میان ایشان جنگ سختی رخ داد و شیر مجروح شد و از چنگ فیل فرار کرد و زخم دار و نیمه‌جان خود را به منزل رسانید و تا چند روز از شکار حیوانات عاجز ماند.

وقتی شیر ناخوش شد، گرگ و شغال و زاغ هم که از سفره شکار او لقمه می‌خوردند بی خوراک ماندند. شیر که بزرگ و رئیس آن‌ها بود از این بابت ناراحت شد و چون ایشان را غمگین دید به ایشان گفت: «خیلی متأسفم که شما را گرسنه و رنجور می‌بینم. درواقع غصه محرومی شما از غم بیماری خودم بیشتر است و چون نمی‌توانم به طلب شکار به صحراهای دوردست بروم شما بروید اطراف جنگل را بگردید و اگر در این نزدیکی‌ها صیدی پیدا می‌شود مرا خبر کنید تا بیایم و خوراک شما را روبه‌راه کنم.»

شاید بپسندید: چیستان: کدام کشور است که سه حرف اولش نام یک کشور است!؟

تصمیم گرگ و شغال و زاغ برای شتر بینوا

شغال و گرگ و زاغ از نزد شیر بیرون آمدند و برای مشورت در گوشه‌ای خلوت کردند. گرگ گفت: «دوستان عزیز، فکری به خاطرم رسیده و آن این است که این شتر در این جنگل غریبه است و خیلی هم پرگوشت و چاق شده، نه ما با او سابقه دوستی داریم و نه رئیس ما شیر از او فایده‌ای می‌برد. اگر ما بتوانیم شیر را به کشتن شتر واداریم تا چند روز شیر از شکار کردن راحت خواهد بود و ما هم به نوایی می‌رسیم.»

شغال گفت: «درست است که شتر رفیق ما نیست. ولی شیر به این سادگی برای کشتن او به زیر بار نمی‌رود؛ زیرا او به شتر امان داده و او را مهمان خود می‌داند. ما هم نباید شیر را به خیانت و بدقولی تشویق کنیم. این کار، هم بد است و هم شیر قبول نمی‌کند.»

زاغ گفت: «در این کار حیله‌ای باید به کار برد و شیر را راضی کرد. حالا شما همین‌جا بنشینید تا من بروم و برگردم و بقیه حرفم را بگویم.»

شاید بپسندید: تست شخصیت: آیا می دانید دیگران شما را با کدام ویژگی خاص می شناسند!؟

مجاب کردن شیر برای دریدن شتر

زاغ برگشت و آمد جلو شیر ایستاد. شیر پرسید: «هان! چه‌کار کردید؟ صیدی، شکاری، چیزی پیدا می‌شود، همه‌جا را خوب گشتید؟»

زاغ جواب داد: «قربان، ما خیلی جستجو کردیم اما دیگر چشم ما از گرسنگی کار نمی‌کند و پای ما طاقت راه رفتن ندارد به‌طوری‌که شغال از گرسنگی ضعف کرد و گرگ هم حالش خوب نیست؛ اما یک موضوع هست که اگر شما رضایت بدهد عجالتاً همه ناراحتی‌ها رفع خواهد شد، اگر اجازه می‌دهید رک‌وپوست‌کنده پیشنهاد خود را بگویم.»

شیر گفت: «بگو ببینم، چه فکری کرده‌ای؟»

شاید بپسندید: تست قدرت تمرکز:4 تفاوت میان دو تصویر کودکان را پیدا کن!

داستان شنیدنی شتر خوش باور

زاغ گفت: «حقیقت این است که این شتر در میان ما بیگانه و اجنبی است و بودونبود او هم برای شما یکسان است و از بس در این بیشه خورده و خوابیده از چاقی دارد می‌ترکد. بهترین فایده شتر این است که عجالتاً برای رفع گرسنگی از گوشت او استفاده…»

شیر نگذاشت زاغ حرفش را تمام کند و با خشم بسیار بر سر او داد زد و گفت: «خاک‌برسر رفیق‌های این دوره و زمانه که انصاف و مروت ندارند و وفا و دوستی سرشان نمی‌شود. چطور ممکن است ما به شتر بدی کنیم درصورتی‌که به او قول دوستی داده‌ایم. شما چطور راضی می‌شوید این حرف را بزنید و مرا به عهدشکنی وادار کنید؟»

زاغ جواب داد: «فرمایش شما صحیح است. ولی دانشمندان گفته‌اند که اگر لازم شود یک نفر را فدای یک جماعت می‌توان کرد و همیشه نفع اکثریت را باید در نظر گرفت و شتر یک نفر است و ما چهار نفریم؛ اما اینکه می‌فرمایید به او قول داده‌ایم برای آن‌هم یک راهی می‌توان درست کرد که اسمش عهدشکنی نباشد.

در دنیا همه‌کسانی که باهم جنگ می‌کنند قبلاً قول‌ها و قرارهای دوستی زیاد دارند؛ اما یک بهانه‌هایی پیدا می‌شود که عاقلان بپسندند و به ما حق بدهند، به‌علاوه این شتر را تا حالا شما حفظش کرده‌اید وگرنه یا در قصاب‌خانه کشته شده بود یا درندگان بیابان او را خورده بودند و ما به گردن او حق داریم. تازه برفرض که شتر صدسال دیگر هم زنده باشد آخرش برای خودش هم فایده‌ای ندارد. چون‌که یک روز خودبه‌خود می‌میرد و ما همه حاضریم جان خود را فدای سلامتی شما بکنیم.»

شیر از شنیدن این حرف در فکر فرورفت و دیگر جوابی نداد… زاغ هم فوری برگشت و آمد پیش گرگ و شغال و گفت: «کارها را درست کردم، موضوع شتر را به شیر گفتم، اول قدری عصبانی شد ولی کم‌کم راضی شد، حالا باید برویم شتر را رام کنیم و او را وادار کنیم که با ما بیاید و مانند ما نزد شیر اظهار فداکاری کند، ما هم اطراف کار را بگیریم و خودمان را یک‌جوری تبرئه کنیم و اشتهای شیر را تحریک کنیم و نتیجه بگیریم.»

شغال گفت: «فکر خوبی است. اتفاقاً شتر حیوان آرام و سربه‌راهی است و اگر یک موش هم افسارش را بکشد دنبالش می‌رود، اگر به او آب هم ندهند و خوراک هم ندهند بازهم بار می‌برد و دلش به این خوش است که زنگوله‌ای به کردنش ببندند و ساربان‌ها برایش آواز بخوانند. بیایید برویم ما هم آوازمان را برایش بخوانیم.»

شاید بپسندید: تست قدرت تمرکز: 10 ثانیه فرصت دارید تا تعداد کرگدن های تصویر را پیدا کنید!

داستان شنیدنی شتر خوش باور

خر کردن شتر توسط شغال و گرگ و ….

پس شغال از جلو و گرگ از عقب و زاغ از دنبال روانه شدند تا نزد شتر رسیدند. شتر علف سیری خورده بود و بر لب چشمه آبی نشسته، مشغول نشخوار کردن بود. توطئه چینان قدری به او تعارف کردند و بعد شغال گفت: «آقا شتر، ما آمده‌ایم برای حادثه‌ای که پیش آمده از تو که بزرگ‌تر و فهمیده‌تر از ما هستی کمک بگیریم.»

شتر قدری خوشحال شد و جواب داد: «اختیاردارید، بنده که قابل نیستم.»

شغال گفت: «نخیر، شما مرد بسیار شریفی هستید و همه مردم عالم از خوی و وفاداری شما تعریف می‌کنند. موضوع این است که هر چه باشد ما در این بیشه در پناه قدرت شیر زندگی می‌کنیم و روزگاری به خوشی می‌گذرانیم. حالا اتفاقی افتاده و شیر مریض شده و طاقت شکار کردن ندارد.

البته به‌زودی معالجه می‌شود اما چون او خیلی حق به گردن ما دارد ما باید اگر زبانی هم هست با حرف‌های خوب، غم و غصه او را تسکین بدهیم تا بعدها شیر به دوستی و یکرنگی ما بیشتر اعتماد داشته باشد، این است که می‌خواهیم اگر صلاح بدانی همه باهم برویم نزد شیر و هریکی بگوییم ما حاضریم سر و جان خود را فدای شیر سازیم و من بگویم حاضرم که امروز شیر از گوشت من ناهار تهیه کند، تو بگویی مرا شام کند. گرگ همین‌طور و زاغ هم همین‌طور و از این قبیل خوشامدها.»

گرگ گفت: «این کار یک فایده دیگر هم دارد و آن این است که اگر این کار را نکنیم بعدها مردم ما را ملامت خواهند کرد که شیر مریض شده بود و هیچ‌کدام از اطرافیانش حاضر نبودند فداکاری کنند و خواهند گفت که ما شکر نعمت را به‌جا نیاورده‌ایم.»

زاغ گفت: بله، همین دیروز بود که شیر خیلی غمگین بود و می‌گفت: «ما یک‌عمری برای حیوانات خدمت کرده‌ایم و حالا هیچ‌کس احوال ما را نمی‌پرسد، عجب روزگار بی‌وفایی است…» و اتفاقاً شیر خیلی خوش‌قلب است و با این حرف‌ها در حق ما از همیشه مهربان‌تر خواهد شد.

شتر بعدازاینکه این حرف‌ها را شنید گفت: «ظاهراً فکر بدی نیست و من تا موقعی که از کسی بدی ندیده باشم فرمان‌بردار و مطیع هستم، البته کینه شتری هم در وجود من هست اما این مال وقتی است که کسی بخواهد به من زور بگوید و چون تا حالا از شما و از شیر مهربانی و محبت دیده‌ام حاضرم همه جور همراهی کنم و با همه بزرگی، خود را کوچک‌تر از همه می‌شمارم.»

بعد همه باهم راه افتادند و آمدند نزد شیر احوال‌پرسی کردند و قدری خوشامد گفتند و زاغ سخن را شروع کرد و اظهار داشت: «ای شیر بزرگوار و صاحب‌اختیار، ما همیشه در پناه عدل تو آسوده زندگی کرده‌ایم و شما به گردن ما خیلی حق دارید. امروز که می‌بینم ممکن است گوشت من برای شما مفید باشد در فداکاری حاضرم و آرزو دارم که وجود من غذای ناهار شما باشد.»

شغال به صدا در آمد و گفت: «ای زاغ سیاه از خوردن تو چه فایده حاصل می‌شود و از این گوشت خشکیده چه قوتی به دست می‌آید. اصلاً زاغ خوراکی نیست و شیر هرگز به گوشت تو احتیاجی ندارد.»

(در این موقع شیر سر خود را تکان می‌داد و زاغ از شرمندگی سرش را پایین انداخته بود.)

شغال دنباله حرف خود را گرفت و گفت: «اما ای شیر بزرگوار، از حقیقت است که ما سال‌هاست از سفره نعمت تو روزی می‌خوریم و من که هر چه دارم از دولت شما دارم در جان بازی حاضرم و آرزومندم امروز که خوراک کمیاب است وجود مرا خوراک خود سازید.»

گرگ به صدا در آمد و گفت: «ای شغال نازک‌اندام، تو را حیوان ترسو می‌نامند و گوشت تو برای وجود شیر مناسب نیست، هرگز شیر، شغال را نمی‌خورد.»

(در این موقع شیر سرش را تکان می‌داد و شغال از شرمندگی سرش را پایین انداخته بود.)

گرگ دنباله سخن را گرفت و گفت: «ولی ای شیر بزرگوار، من که خود حیوان درنده و پرزوری هستم برای سپاسگزاری از مهربانی‌های شما خود را فدا می‌کنم. امروز که شکار تازه‌ای به دست نیامده آرزو دارم اجزای وجود مرا با خوشی و خرمی زیر دندان‌های مبارک خود جا بدهید و افتخار این فداکاری را نصیب این چاکر درگاه بفرمایید.»

شغال و زاغ هر دو به صدا درآمدند و گفتند: «ای گرگ عزیز البته این سخن را از راه کمال وفا و صداقت می‌گویی اما گوشت تو باعث بیماری می‌شود و برای وجود شیر ضرر دارد و شیر باید غذای بهتری میل کند.»

شیر حرفی نزد و گرگ سر خود را پایین انداخت.

بعد نوبت به شتر رسید. شتر خوش‌باور که اول تااندازه‌ای نگران بود از حرف سایر رفقا دل‌قوی شد و به امید اینکه دوستان، او را هم معاف خواهند داشت به سخن در آمد و گفت: «ای شیر بزرگوار، من هم از مهربانی شما بسیار سپاسگزارم که از علف‌های جنگل شما بسیار خورده‌ام و حاضرم وجود ناقابل خود را فدای سلامتی شما کنم و آرزومندم…»

هنوز حرف شتر تمام نشده بود که فوری زاغ و گرگ و شغال یک‌صدا گفتند: «آفرین بر تو ای شتر که این سخن را از روی کمال انصاف گفتی و چون گوشت تو بسیار شیرین و مقوی است و برای مزاج شیر سازگار است الحق که با این وظیفه‌شناسی نام نیکی از خود به یادگار گذاشتی…»

پس همه باهم به جان شیر افتادند و شتر که از این پیشامد حیران و متعجب شده بود دم نزد تا اجزای او را پاره‌پاره کردند و خوردند؛ و این بود عاقبت شتر خوش‌باور که از کار کردن فرار کرد و به وعده‌های شیرین دشمن فریب خورد.

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

 

 

اهمیت این آزمون های تصویری برای افزایش تمرکز

تصاویری شبیه تصویر فوق می توانند قدرت تمرکز و دقت شما را افزایش دهند. شما با حل مرتب معماها و سوالات هوش و تصاویر این چنین، مغز خود را به فعالیت وادار می کنید. این مسئله به افزایش تمرکز، دقت و جزئی نگری شما خواهد افزود.برای حل سوالات هوش و تصاویر پازلی، دقت کردن حرف اول برای موفقیت است. اکنون نیز به دقت به تصویر نگاه کنید.

شاید بپسندید:آزمون هوش: کی عروس خانم رو کشته!؟

دلایل عدم تمرکز چیست؟

می تواند علل روانی، محیطی و فیزیولوژیکی داشته باشد. نکته مهم این است که سعی کنیم اثرات این علل را به حداقل برسانیم. اعتیاد به فناوری نیز یکی از عواملی است که اخیراً باعث عدم تمرکز می شود.

شاید بپسندید: تست شخصیت: در مواجه با شرایط سخت، چیکار می کنی!؟

تمرکز و عدم تمرکز چیست؟

تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.

شاید بپسندید: آدم جاه طلبی یا قانع | برای پاسخ کافیه یکی از درختان تصویر را انتخاب کنی!

آلزایمر و فعالیت مغز و  بازی های فکری

محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.

شاید بپسندید: با حل این معادله تصویری در کمتر از 10 ثانیه می توانید ضریب هوشی خودتان را ارزیابی کنید!

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: فقط باهوشا در یک نگاه میتونن بگن چند نفر در این کمپینگ حضور دارند!؟

 

برایتان جالب خواهد بود

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × سه =

دکمه بازگشت به بالا