داستان دختر حاجی صیاد و خیانت معلم مکتب | بخش اول
داستان دختر حاجی صیاد: روزى روزگارى مردى بود بهنام حاجى صياد و يک دوستى داشت که معلم مکتب بود. معلم مکتب، معلم دختر حاجى صياد هم بود. حاجى صياد مىخواست به مکه برود و زن و پسرش را هم با خود مىبرد.
شاید بپسندید: حکایت دختر شوهر کش پادشاه چین که توسط درویش درمان شد!
داستان دختر حاجی صیاد
حاجى صياد در جستوجوى کسى بود که دخترش را بهدست او بسپارد و با دل قرص به که برود و عاقبت آمد پيش معلم مکتب که با او مشورت و مصلحتى بکند.
معلم مکتب که انتظار او را مىکشيد گفت: ‘حاجى البته خودتان بهتر از من صلاح کارتان را مىدانيد اما اگر من را مىگوئيد، عرض کنم که هيج کسى مطمئنتر از خود من نيست. نمىگذارم يک تار مو از سرش کم بشود.’ حاجى صياد به معلم مکتب اطمينان کرد. دخترش را پيش او گذاشت و زن و پسرش را برداشت و رفت به مکه.
هفت هشت ده روزى گذشت. روزى سر درس معلم مکتب دختر را نيشگون گرفت. پرى که فهميد هواى شيطنت به سر معلم مکتب زده، گفت: ‘پدرم مرا بهدست تو سپرده است. خجالت نمىکشى با اين ريش و پشم پاپيچ من مىشوي؟’
معلم مکتب گفت: ‘همين حالا بايد زن من بشوي.’
بیشتر بخوانید: حکایت شنیدنی تاجر و مرد حمال: داستان تاجری که همراه زنش به خاک سپردنش!
شاید بپسندید: اگر استخوان را در تصویر پیدا کنی، بینایی ات نمره اش 20 هست!
پرى ديد که هوا پست است و معلم مکتب دست بردار نيست، به بهانهٔ دست بهآب، بيرون رفت و سر گذاشت به دشت و بيابان. وسط دشت و بيابان به چشمهاى رسيد. درخت بلندى کنار چشمه روئيده بود. پرى از درخت بالا رفت و بنا کرد به فکر کردن که: ‘خدايا خداوند! چهکار بکنم چهکار نکنم. توى اين بر و بيابان چه قضا و قدرى سر راه هست!’
پادشاهى از آنجا مىگذشت. خواست اسبش را آب بدهد. اسب توى چشمه نگاه کرد و رم کرد. پادشاه از اسب پياده شد و چشمه را نگاه کرد ديد عکس دخترى تو يآب افتاده. سرش را بالا کرد و ديد دخترى مثل پنجهٔ آفتاب لاى شاخ و برگها نشسته است. يک دل نه صد دل عاشق پرى شد.
پرى گفت: ‘اى برادر روز قيامتم، نگاهم نکن. مگر نمىبينى سر برهنهام. برو پى کار خودت.’
شاید بپسندید: اگر استخوان را در تصویر پیدا کنی، بینایی ات نمره اش 20 هست!
پادشاه گفت: ‘من نمىتوانم تو را اينجا تنها بگذارم و بروم. بايد بگوئى کى هستي، چهکارهاي. خودت هم بيا پائين با هم برويم به خانهٔ من.’ پرى گفت: ‘مگر نمىبينى سر برهنهام! من نمىتوانم جائى بروم.’ پادشاه گفت: ‘پس بگير پالتو من را روى سرت بينداز بيا پائين. اينجا که نمىتوانى بماني.’ پرى پالتو پادشاه را گرفت خود را توى آن چپاند و پائين آمد.
پادشاه او را به ترک اسبش سوار کرد و رو به شهر گذاشتند. به خانه که رسيدند، پرى از سير تا پياز سرگذشتش را براى پادشاه نقل کرد. پادشاه مطابق شريعت پيغمبر و فرمايش خدا، آخوندى صدا کرد و پرى را به عقد خود درآورد. مدتى گذشت، پرى دو پسر زائيد. روزها و سالها گذشتند و پسرها شدند چهار ساله.
اينها را اينجا داشته باشيد، برويم ببينيم حاجى صياد معلم مکتب چه بر سرشان آمد. يک هفته بود که پرى فرار کرده بود. معلم مکتب ديد خبرى از او نشد، برداشت نامهاى به حاجى صياد نوشت که حاجى چه نشستهاى که دخترت آبرو را خورده حيا را به کمرش بسته. خودت بيا صاحبش شو که من نمىتوانم جلو کارهايش را بگيرم.
شاید بپسندید: تست روان شناسی: ابتدا چه چیزی نظرت را جلب کرد موش یا گربه!؟
شاید بپسندید: اگر استخوان را در تصویر پیدا کنی، بینایی ات نمره اش 20 هست!
حاجى صياد خيلى عصبانى شد و به پسرش گفت: ‘پسر، من توى شهر آبرو دارم. ديگر نمىتوانم با اين وضع به شهر برگردم. تو مىروى خواهر را مىکشي، پيراهنش را به خون آغشته مىکنى و مىفرستى پيش من تا من بيايم.’
پسر آمد به شهر و خانهٔ خودشان. معلم مکتب گفت: ‘پرى وقتى فهميد که حاجى را خبردار کردهام، فرار کرد و رفت و ديگر خبرى ازش ندارم.’
پسر پرسوجو کرد و فهميد که خواهرش بىگناه بوده است. آن وقت پرندهاى شکار کرد و پيراهن خواهرش را به خون آن آغشته کرد و براى پدرش فرستاد که پدر بيا، خواهرم را کشتم. پسر مىدانست که تا معلم مکتب هست پدرش حرف او را باور نخواهد کرد. از اينرو چيزى بروز نداد.
روزى پرى در قصر خود نشسته بود با پسرهايش بازى مىکرد. يکدفعه پدر و مادرش به يادش آمدند، دلتنگ شد و شروع کرد به گريه کردن. پادشاه آمد گفت: ‘پرى چيزى شده؟ چرا گريه مىکني؟’ پرى گفت: ‘از خدا پنهان نيست، از تو چه پنهان دلم براى پدر و مادرم تنگ شده.’ پادشاه گفت: ‘اينکه چيزى نيست. هر وقت مايل باشى وزيرم را همراهت مىفرستم مىروى پدر و مادرت را مىبينى و برمىگردي.’
شاید بپسندید: شکارچی کجاست | اگه دقت و تمرکزت بالا باشه، پیداش می کنی!
چند روز بعد پادشاه امر کرد سوغاتى جور کنند، کجاوهساز کنند. آنوقت وزيرش را خواند و گفت: ‘وزير همراه پرى تا خانهٔ پدرش مىروى و برمىگردي.’
پرى و دو پسرش و وزير راه افتادند بروند پيش حاجى صياد. روزى وسط بيابان چادر زده بودند که استراحت بکنند، وزير پاپيچ پرى شد و گفت: ‘من تو را دوست دارم. بايد زن من بشوى والا يکى از پسرهايت را سر خواهم بريد.’
پرى به حرف وزير گوش نکرد. وزير پا شد يکى از پسرهاى پرى را سر بريد. بعد، آمد گفت: ‘اگر باز حرفم را قبول نکني، آن يکى پسرت را سر خواهم بريد.’ باز هم پرى سرباز زد. وزير پاشد و پسر ديگر پرى را سر بريد. پرى ديد چارهاى ندارد گفت: ‘وزير حالا زور مىگوئى پس بگذار من بروم دست بهآب برسانم برگردم.’ وزير گفت: ‘خوب، برو. اما زود برگرد.’
پرى پاشد رفت و رفت آنقدر که وزير نتوانست ببيندش. وزير هر چه منتظر شد ديد پرى برنگشت. گفت: ‘عجب کلاهى سرمان رفت. حالا بايد دوز و کلکى جور کنم که پادشاه نفهمند قضيه از چه قرار بوده است.’ پاشد آمد پيش پادشاه و گفت: ‘پادشاه به سلامت، پرى را بردم و توى شهر ول کردم. اما سر راه از بس دلهگى کرد و بىخبر از من رفت جاهاى ديگر سر و گوش آب داد که فکر کردم زير کاسه نيمکاسهاى است. خانهشان را نخواستم بشناسم. توى شهر ولش کردم و گفتم خودت برو.’
احتمالاً بپسندید:آزمون قدرت دید: تمساحی که در کمین سنجاب ها است را پیدا کنید!
بیشتر بخوانید:حکایت دختر حاجی صیاد و خیانت معلم مکتب | بخش دوم
شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
شاید بپسندید: یکی از سگ ها را انتخاب کن تا بگم مهمترین ویژگی ات چیه!؟ | نتیجه شگفت زده ات می کنه!
دلایل عدم تمرکز چیست؟
می تواند علل روانی، محیطی و فیزیولوژیکی داشته باشد. نکته مهم این است که سعی کنیم اثرات این علل را به حداقل برسانیم. اعتیاد به فناوری نیز یکی از عواملی است که اخیراً باعث عدم تمرکز می شود.
شاید بپسندید: تست شخصیت: آیا می دانستی که رنگ لباست می تونه شخصیتات رو افشا کنه!
تمرکز و عدم تمرکز چیست؟
تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.
شاید بپسندید: تست قدرت دید: پلنگی که شکارش را بالای درخت گذاشته شناسایی کنید!
آلزایمر و فعالیت مغز و بازی های فکری
محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.
جالب خواهد بود: افسانه یا حکایت خارکن و دو دخترش | خارکنی که دو تا دخترشو از خانه بیرون کرد!
اهمیت سوالات هوش
این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.
شاید بپسندید:تست قدرت دید: چهره مخفی تصویر را پیدا کنید!
برایتان جالب خواهد بود
بیشتر بخوانید: حکایت مرد خیالباف و کوزه | داستان مردی که یک کوزه داشت و هزار آزرو!
شاید بپسندید:چه کسی مهماندار را به قتل رسانده است | خیلی های پاسخی پیدا نکردند!