;
تفریح و سرگرمیحکایت

حکایت حاجی کنس و ننه خدیجه : داستان در رمزگشایی این سوال که مردان بیشتر مکارند یا زنان!؟

حکایت حاجی کنس و ننه خدیجه: در زمان قدیم پیرمرد طماع و خسیس و نخوری بود معروف به ” حاجی کنس ” که ثروت سرشاری جمع کرده و وارثی هم نداشت.

شاید بپسندید: فال رنگ چشم + طالع بینی جالب و واقعی رنگ چشم

حکایت حاجی کنس و ننه خدیجه

با وجود این تا سن شصت سالگی همچنان یک شاهی را روی صد دینار می‌گذاشت و حتی خودش دلش راضی نمی‌شد نان خود را سیر بخورد. سر و ریش خود را هیچوقت در سلمانی اصلاح نمی‌کرد و ماهی یکبار که حمام می‌رفت لباس خودش را هم همانجا می‌شست و خلاصه همه‌اش در این فکر بود که تا ممکن است صرفه جویی کند.

شاید بپسندید: دخترک فضایی را بین آدم‌های فضایی پیدا کنید!

کارکردن ننه خدیجه در منزل مرد خسیس

در همسایگی او زنی بود بنام ” ننه خدیجه ” که پیرزن زرنگی بود که گاهی اتاق حاجی آقا را جاروب می‌زد، لوله چراغ او را پاک می‌کرد و کوزه‌اش را آب می‌کرد اما چون بدون مزد بود حاجی آقا خیلی خوشش میامد. این زن که هیچوقت رنگ شام و ناهار حاجی آقا را نمی‌دید آنقدر مهربانی به حاجی کرد و کرد تا یک شب که حاجی آقا کسالتی داشت و ننه خدیجه یک قند داغ از سماور خودش برای حاجی آقا تهیه کرد و اتفاقاً حال حاجی خوب شد و گفت دست شما خیلی خوب است ولی نمی‌دانم چطور تشکر کنم.

ننه خدیجه هم موقع را مغتنم شمرده گفت حاجی آقا من محض ثواب این کارها را می‌کنم و چون شما مرد خوبی هستید میدانم که ثواب دارد ای‌کاش یک صیغه محرمیت می‌خواندیم تا به شما نامحرم نباشم و بیشتر خدمت کنم و برای آخرت خود ثوابی داشته باشم !

شاید بپسندید: آزمون هوش: آیا این خانواده واقعاً کودک را به فرزند خواندگی گرفته است!؟

صیغه مرد خسیس با ننه خدیجه

بدینوسیله حاجی را گول زد و او را عقد نمود و مدت‌ها مجانی برای او خدمت می‌کرد تا اینکه دوباره به حاجی کسالتی دست داد و بدون حکیم و دوا جان را به جان آفرین تسلیم کرد. ننه خدیجه دید حاجی مرده و فردا می‌آیند و جنازه را می‌برند و آن وقت صدها خویش و قوم برای حاجی پیدا می‌شود و اموال او را تقسیم می‌کنند و دست او به جایی بند نمی‌شود.

پس فکر بکری کرد و رفت به سراغ ” عمو نوروز پینه دوز”. قیافه عمو نوروز خیلی شبیه حاجی بود. ننه خدیجه پس از احوال پرسی و دلجویی گفت من با تو یک کاری دارم اگر این کار را درست انجام بدهی صد تومان به تو می‌دهم و آن این است که بیایی در منزل ما و به جای شوهر من حاجی آقا در بستر بخوابی.

من می‌روم چند نفر از ریش سفیدهای محله را خبر می‌کنم که حاجی آقا شما را می‌خواهد همینکه آمدند دور رختخواب تو نشستند تو عوض حاجی وصیت می‌کنی و میگویی مرگ حق است و حساب حق است و من دیگر ساعت آخر عمرم است شما شاهد باشید که اگر من مردم تمام دارائیم مال عیالم ننه خدیجه است و دیگر هیچکس را ندارم. آن وقت مردم که رفتند از جایت حرکت می‌کنی و صد تومان می‌گیری و می‌روی به‌سلامت !

شاید بپسندید:ملانصرالدین و مرغ بریان شده | حکایت مرغ بریانی که یک پا داشت!

حکایت حاجی کنس و ننه خدیجه

عمو نوروز

عمو نوروز قبول کرد و گفت بعدازظهر می‌آیم. ننه خدیجه فوری آمد حاجی بدبخت را کشان کشان برد در صندوقخانه پنهان کرد و عمو نوروز سر وعده حاضر شد و به جای حاجی خوابید و شروع کرد به ناله کردن. ننه خدیجه هم رفت و چند نفر از اهل محله را خبر کرد. پس ز آمدن اهل محل، ننه خدیجه گفت: آقایان شوهر من کسالت دارد و چون آدم باخدایی است می‌خواهد جلو شما صحبتی بکند و تکلیف شرعی خود را محض احتیاط عمل کند. همه اظهار تاسف کردند و گفتند حاجی آقا خدا بد ندهد و انشاء الله خیر است چه فرمایشی دارید؟

عمو نوروز قدری آه و ناله کرد و گفت: بله همه ی ما بالاخره یک روز لبیک حق را اجابت می‌کنیم من هم دیگر عمر خود را کرده‌ام و می‌خواهم شما را شاهد بگیرم که اگر من مردم تمام دارایی مرا نصف می‌کنید نصف آن را می‌دهید به عمو نوروز پینه دوز که در فلان گذر دکان دارد و خیلی به گردن من حق دارد نصف دیگرش را هم بدهید به عیالم ننه خدیجه که زن مومنه عفیفه ای است و دیگر هیچکسی را ندارم والسلام… آخ … وای خدا !!!

مردم هم سر به زیر انداختند و بعد از ساعتی برخاسته به ننه خدیجه هم گفتند غصه نخور انشاءالله شوهرت خوب می‌شود و رفتند. ننه خدیجه که هرگز مکر مردان را ندیده بود خیلی اوقاتش تلخ شد و نزدیک بود که با عمو نوروز کتک کاری کند ولی چون دید مردم می‌فهمند و بدتر می‌شود با هم صلح کردند! صد تومان را داد و بعد حاجی آقا را آورد و سر جایش گذاشت و گریه و شیون راه انداخت و مردم از در و دیوار ریخته گفتند چه شده گفت خاک بر سرم شده و شوهرم مرده است بیایید به دادم برسید !

همسایه‌ها جمع شدند و حاجی را بردند به خاک سپردند و پیرمردهای محل جمع شده مطابق وصیت حاجی اموال او را بین عمو نوروز و ننه خدیجه تقسیم کردند.

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

برایتان جالب خواهد بود

شاید بپسندید:آزمون هوش: پلیس واقعی را در تصویر شناسایی کنید!

 

 

 

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: با دلیل بگوئید که کدامیک از افراد حاضر در مراسم، ربات است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + 10 =

دکمه بازگشت به بالا