داستان ضرب المثل آب حیات نوشیده!
ضرب المثل آب حیات نوشیده درباره کسانی به کار می رود که عمر طول و درازی در زندگانی خود داشته باشند. ” آب حیوان ” ، ” آب بقا ” ، ” آب خضر ” ، ” آب زندگانی ” یا ” آب اسکندر ” چشمه ای خیالی ست که در داستان ها و افسانه های نقاط مختلف جهان، بسیار درباره ی آن سخن گفته شده است، در این داستان ها آمده که اگر کسی از این چشمه آب بنوشد همیشه جوان می ماند و هیچ وقت پیر نمی شود.
نام این چشمه در نوشته های هرودوت (پنج سده پیش از میلاد) و اسکندرنامه ها و داستان های جنگ های صلیبی نیز دیده می شود و طبق گفته ها اسکندر و خضر به دنبال این چشمه رفتند که حضرت خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت.
شاید بپسندید: داستان کوتاه و شنیدنی کلوچه های خانم!
داستان ضرب المثل آب حیات نوشیده
زمانی که اسکندر مقدونی، سغد ( یک تمدن باستانی ایرانی در فرارود بود که مرز های آن امروزه در کشور های تاجیکستان، شرق ازبکستان، غرب قرقیزستان و جنوب قزاقستان واقع است) و خوارزم ( سرزمینی کهن و بزرگ در ازبکستان و ترکمنستان امروزی ) را فتح کرد از یکی از افراد آن جا که طول عمر درازی داشت شنید که در قسمت شمال چشمه ای وجود دارد که خورشید در آن جا نا پدید می شود و تاریکی همه جا را فرا می گیرد. در آن نقطه ی تاریک از دنیا چشمه ای است که به آن آب حیوان گفته می شود و هر کسی که در این آب بدنش را شستشو دهد تمام گناهان او پاک می شود و اگر از آن آب بخورد هیچ وقت نمی میرد.
شاید بپسندید: تصویری که در نگاه اول میبینی، احساست درباره آزادی و معنویت رو افشا میکند!
شاید بپسندید: یعنی چشم شور به این میگن! بزکوهی رو ترکوند!
اسکندر پس از شنیدن این سخنان همراه سپاهیانش به طرف شمال حرکت کرد تا آن چشمه را پیدا کند.
روز ها گذشت و اسکندر و سپاهیانش به زمین همواری رسیدند که میان آن، دره و نهر آبی وجود داشت، چون امکان گذر از آن نقطه وجود نداشت پس سپاهیان به فرمان اسکندر پلی بر روی دره ساختند و از روی آن عبور کردند.
آن ها دوباره به مسیر خود ادامه دادند و پس از چند روز به سرزمینی رسیدند که خورشید بر آن نمی تابید و در آن جا تاریکی مطلق حکم فرما بود، اسکندر به لشکریانش دستور داد تا همان جا اردو بزنند و خود به همراه تعدادی کمی از افراد جوان و ورزیده اش به مسیر ادامه دادند.
پس از طی مسافتی تاریکی آن چنان زیاد شد که افراد کمی که همراه اسکندر بودند نیز توانایی پیدا کردن راه خود را نداشتند به همین دلیل اسکندر مجبور شد باز هم تعدادی از همراهانش را در همان جا رها کند.
اسکندر و تعداد افراد باقی مانده باز هم دست از تلاش بر نداشتند و به راه خود ادامه دادند تا این که بعد از هجده روز سرگردانی در بیابان پر از ریگ و تاریک به چشمه ای رسیدند که آب بسیار پاک و زلالی داشت، به دستور اسکندر همگی در آن جا چادر زدند و اسکندر که احساس گرسنگی می کرد به آشپزش دستور داد تا غذایی برایش آماده کند.
نام آشپز اسکندر، آندریاس بود، او سریع یک ماهی خشک که از قبل همراه داشت را بیرون آورد و قبل از پخت به کنار چشمه رفت تا ماهی را بشورد اما همین که ماهی را به درون آب چشمه برد ماهی به یک باره زنده شد و شنا کنان به اعماق چشمه رفت.
آندریاس درباره ی آن اتفاق عجیب با کسی صحبت نکرد، خود کمی از آب چشمه نوشید و کمی هم همراه برداشت و سپس غذایی دیگر برای اسکندر آماده کرد.
شاید بپسندید: با توجه به 3 معادله اول، ارزش عددی پلیس، اپراتور تلفن و مهندس ساختمان را پیدا کن!
اسکندر پس از خوردن غذا و کمی استراحت به افرادش دستور داد تا آماده ی حرکت شوند و در مسیر هر چه از سنگ و چوب یا هر چیز دیگری که در راه دیدند را با خود بر دارند.
تعداد کمی از افراد اسکندر از دستور او اطاعت کردند هر چه سنگ و چوب دیدند را در خورجین خود جمع کردند اما بقیه ی افراد فکر کردند اسکندر از شدت خستگی دیوانه شده است و بدون آن که چیزی بر دارند مسیر را طی کرده و از تاریکی خارج شدند.
بعد از چندین روز همگی آن ها به روشنایی رسیدند، افرادی که در مسیر سنگ جمع کرده بودند به سراغ سنگ و چوب ها رفتند و دیدند تمام آن چیز هایی که از زمین بر داشته اند در واقع طلا و مروارید و زمرد است.
حالا کسانی که سنگ جمع کرده بودند افسوس می خوردند که چرا سنگ های بیش تری جمع نکرده اند و آن ها که به دستور اسکندر خندیده و چیزی بر نداشته بودند به شدت پشیمان بودند.
پس از مدتی ماجرای آندریاس و زنده شدن ماهی لو رفت و آندریاس مجبور شد تا تمام داستان را برای اسکندر تعریف کند، اسکندر با شنیدن حرف های او، به شدت ناراحت شد و آندریاس را سرزنش کرد که چرا همان موقع از این ماجرا چیزی به او نگفته است تا او هم بتواند از آب حیات نوشیده و عمر جاویدان پیدا کند.
شاید بپسندید: حکایت ضرب المثل بشنو و باور نکن!
احتمالاً بپسندید: باهوشا جواب بدن: مجموع عددی ماسک ها در معادله آخر چند می شود!؟
بعد به افرادش دستور داد تا سنگ بزرگی به گردن آندریاس بسته و او را به دریا بیندازند تا حیات ابدی که پیدا کرده بود را به بدبختی و بیچارگی گذرانده و لذتی از آن نبرد.
شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
شاید بپسندید: یه آبشار رو انتخاب کن تا بفهمی موقع عصبانیت، چه جوری کنترلش می کنی!
آلزایمر و فعالیت مغز و بازی های فکری
محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.
شاید بپسندید:با شناسایی پلنگ برفی دراین منظر کوهستانی، ثابت کن که چشات مثل عقاب تیزه!
اهمیت سوالات هوش
این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.
شاید بپسندید: اگه مثل هرکول پوآرو باهوش و دقیق باشی، قاتل را در یک نگاه پیدا می کنی!
لینک های مرتبط
شاید بپسندید:اگه هوش ریاضیات خوب باشه، پاسخ معادله چهارم را در 9 ثانیه بدست بیار!؟
حکایت کوتاه و آموزنده کدام کشنده تر است نیش زنبور یا نیش مار!؟
شاید بپسندید: تست شخصیت: چه ارتباطی میان سبک مویتان و شخصیت تان وجود دارد!؟