
شناسایی فرد فریبکار: چند سال از شروع فعالیت حرفهای من گذشته بود که مراجع زنی نزد من آمد و گفت نمیفهمد چرا هر بار بعد از دیدار با دوست «حامی» و «مهربانش»، احساس خستگی و بیانرژی میکند. در ظاهر، آن دوست همه کارها را درست انجام میداد: مرتب احوالش را میپرسید، نصیحت میکرد، در زمانهای سخت با هدایا و محبت ظاهر میشد.
اما چیزی در رفتار او درست به نظر نمیرسید. بعد از چند جلسه، الگو آشکار شد. مهربانی آن دوست همیشه با «رشتههای نامرئی» همراه بود. حمایتش شرط داشت. محبتش هدفمند و حسابشده بود.
در آن لحظه هر دو به یک نتیجه رسیدیم: همهی کسانی که ظاهر دلسوز و مهربان دارند، واقعاً خیرخواه ما نیستند. بعضی از آدمها هنر این را دارند که وانمود کنند مراقب ما هستند، اما در واقع از این نقاب برای کنترل، دستکاری یا بهرهکشی از ما استفاده میکنند. در ادامه با راهکارهای شناسایی فرد فریبکار آشنا خواهید شد.
راهکارهای شناسایی فرد فریبکار
در طول ۱۲ سالی که در زمینهی الگوهای ارتباطی و وابستگی عاطفی کار کردهام، بارها و بارها این نوع رفتار را دیدهام. اگر تو هم شک داری که فردی در زندگیات واقعاً دلسوز است یا فقط تظاهر میکند، این پنج نشانهی هشداردهنده را بهدقت در نظر بگیر. راهکارهای شناسایی فرد فریبکار عبارتند از:
آنها «میدهند» تا «بگیرند»
آیا تا به حال متوجه شدهای که سخاوت بعضی آدمها شبیه نوعی سرمایهگذاری است که منتظر بازده آن هستند؟
محبت واقعی بیقید و شرط است؛ دفتر حساب و کتاب ندارد. اما آدمهای دستکاریگر همیشه در ذهنشان فهرستی از لطفهایی که کردهاند نگه میدارند.
ممکن است به تو کمک کنند اسبابکشی کنی، اما چند هفته بعد همان را یادآوری کنند تا درخواستی را بپذیری. یا هدیهی گرانقیمتی بدهند و بعد، وقتی نتوانی جبران کنی، با طعنه و سرزنش و احساس گناه تو را زیر فشار بگذارند.
من خودم در اوایل ازدواجم نسخهی خفیفتری از این رفتار را در خودم دیدم. کاری محبتآمیز انجام میدادم و انتظار داشتم همسرم هم در همان سطح پاسخ دهد. بعدها با تأمل فهمیدم که در حال «امتیاز دادن و امتیاز گرفتن» هستم و این برای یک رابطهی سالم درست نیست.
اما در مورد دستکاریگران حرفهای، این رفتار حسابشده است. آنها دقیقاً میدانند تو به چه نیاز داری و طوری رفتار میکنند که گویی تنها منبع برآورده شدن آن نیازند البته فقط تا زمانی که مطابق قواعد آنها بازی کنی.
نشانهی تفاوت میان محبت واقعی و کنترلگر چیست؟ زمانبندی یادآوری لطفها. اگر کسی درست وقتی که تو در حال تعیین مرز یا گفتن «نه» هستی، لطفهایش را یادآوری میکند، علامت خطر بزرگی است.
همدلیشان «نمایشی» است
یکی از چیزهایی که همیشه به مراجعانم میگویم این است: شدت احساسی، لزوماً صمیمیت نیست.
آدمهای دستکاریگر اغلب نوعی «همدلی نمایشی» نشان میدهند. همهی جملات درست را میگویند، احساساتت را تقلید میکنند، حتی ممکن است همراهت گریه کنند. اما اگر با دقت نگاه کنی، در پس آن، خلأیی حس میشود.
همدلی واقعی یعنی شنیدن، فهمیدن و در کنار دیگری بودن، نه فقط «نمایش دادن» احساسات برای جلب اعتماد یا تأثیرگذاری.
چنین افرادی معمولاً فقط زمانی همدلاند که ماجرا به نفع آنهاست یا تو را وابستهتر میکند. وقتی مشکلت دیگر ربطی به آنها ندارد یا راهحلی مییابی که نیازی به کمکشان نیست، ناگهان علاقهشان فروکش میکند.
گاهی مردم شدت عاطفهی این افراد را با صمیمیت اشتباه میگیرند. دستکاریگرها معمولاً در آغاز رابطه، بیشازحد صمیمی و احساسی رفتار میکنند و در زمان کوتاهی «احساس نزدیکی شدید» میسازند. اما این نزدیکی مصنوعی است نه بر پایهی اعتماد واقعی، بلکه بر پایهی نمایش.
در رابطهها حسابوکتاب نگه میدارند
اشاره کردم که این افراد امتیاز میشمارند؛ اما موضوع فراتر از آن است. آنها از این امتیازها بهعنوان سلاح استفاده میکنند.
در ذهنشان پروندهای دقیق دارند: تمام لطفها، تمام دفعاتی که کنارت بودهاند، تمام فداکاریها. و هرگاه لازم باشد تو را تحت فشار بگذارند، این پرونده را بیرون میکشند.
میگویند:
«بعد از اون همه کاری که برات کردم…»
«یادت نیست وقتی کم آوردی من کنارت بودم؟»
«همیشه برات فداکاری کردم، اینم جوابمه؟»
این جملات آشناست، نه؟
مشکل اینجاست که آنها این «دفتر امتیاز» را در قالب احساس ناراحتی یا دلخوری بیان میکنند تا تو را گناهکار نشان دهند و در نتیجه، از احساس گناهت سوءاستفاده کنند.
در روابط سالم، افراد میبخشند چون میخواهند، نه برای اینکه بعداً از آن بهعنوان ابزار فشار استفاده کنند.
از آسیبپذیریهایت علیه خودت استفاده میکنند
این شاید دردناکترین بخش ماجرا باشد.
وقتی با کسی از ترسها، ضعفها یا خاطراتت حرف میزنی، در واقع به او اعتماد کردهای. یک انسان دلسوز این اعتماد را مقدس میداند. اما یک دستکاریگر آن را به گلولهای تبدیل میکند که روزی علیه خودت شلیک خواهد کرد.
در ابتدا، رفتارش بسیار حمایتگرانه است با دلسوزی گوش میدهد، اطمینان میدهد که تو را میفهمد. اما مدتی بعد، همان نقطهضعفها را علیه تو به کار میبرد.
مثلاً اگر از بیتوجهی دوران کودکیات گفتهای، وقتی از او انتظار توجه داری، میگوید «خیلی وابستهای!»
اگر از مشکلات مالیات حرف زدهای، بعدتر تو را بیکفایت یا بدهکار جلوه میدهد.
کافی است دقت کنی: آیا کسی از حرفهایی که با صداقت و درد بیان کردهای، برای رشدت استفاده میکند یا برای کنترل و کوچک کردنت؟

تو را از شبکه حمایتیات جدا میکنند
آخرین نشانه، و شاید خطرناکترین آن، این است که چنین افرادی سعی میکنند تو را از دوستان و خانوادهات دور کنند.
در ابتدا خیلی ظریف عمل میکنند:
«فکر نمیکنم دوستات واقعاً تو رو درک کنن.»
«به نظرم خانوادهت اونقدر که باید قدرت رو نمیدونن.»
به تدریج، این جملات باعث میشود به دیگران شک کنی و بیشتر به همان فرد «دلسوز» تکیه کنی. کمکم دایرهی ارتباطاتت کوچک میشود و احساس میکنی تنها کسی که واقعاً تو را میفهمد، همان فرد است.
اما واقعیت این است که آدمهای واقعاً مهربان، از گسترش دایرهی حمایتی تو خوشحال میشوند. آنها دوست دارند روابطت با خانواده و دوستانت قوی باشد. چون میدانند انسان سالم، به ارتباطات متنوع و متعادل نیاز دارد.
اگر کسی وقتی با دیگران وقت میگذرانی حسادت میکند، یا از حمایت دیگران ناراحت میشود، بدان که زنگ خطر به صدا درآمده است.
جمعبندی
برخی از افراد یاد گرفتهاند بدون احساس واقعی، «محبت» را تقلید کنند. آنها فهمیدهاند که تظاهر به همدلی، ابزاری قدرتمند برای رسیدن به خواستههایشان است.
اگر در کسی چند مورد از این نشانهها را میبینی، به حس درونیات اعتماد کن. آن صدای درونی که میگوید «چیزی درست نیست»، اشتباه نمیکند.
تو سزاوار رابطههایی هستی که در آن محبت، واقعی و بیقید و شرط باشد رابطههایی که در آن حمایت، وسیلهای برای کنترل نیست، بلکه راهی برای رشد دوطرفه است.
و اگر احساس میکنی درگیر چنین رابطهای شدهای، از مشاور یا درمانگر کمک بگیر. زیرا بیرون آمدن از چرخهی دستکاری روانی بهتنهایی بسیار دشوار است، بهویژه وقتی بارها و بارها یاد گرفتهای که به احساس خودت شک کنی.







