;
تفریح و سرگرمیحکایت

داستان جالب ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه!

ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه: ک در روزگاران قدیم، به غیر از چهارپایانی چون اسب و شتر و الاغ، وسیله ای برای ایاب و ذهاب و رفتن از منطقه ای به منطقه ی دیگر پیدا نمی شد. راهها پر از خطر بود. به همین خاطر مردم اگر قصد سفر داشتند حتما به صورت کاروان و با جمعیت زیاد می رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راهها و گردنه های سرد و دشوار پنهان شده اند، مقابله کنند.

شاید بپسندید: حکایت جالب و شنیدنی ضرب‌المثل نه شیر شتر نه دیدار عرب!

داستان ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه

در یکی از روزها دو نفر که از کاروان جا مانده بودند، تصمیم گرفتند به جای این که منتظر کاروان بعدی بمانند، خودشان دوتایی مسیر را به تنهایی پیش بروند. آن ها از دزدان سر گردنه نمی ترسیند چون وسیله با ارزشی همراه خود نداشتند که به کار دزدها بیاید.

شاید بپسندید: گربه داخل کوچه رو تو یه نگاه ببینی، قدرت دید و تمرکزت مثل عقابه!؟

ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه

شاید بپسندید: یک شکل  دایره ای را انتخاب کن تا بگم خوش بینی یا بدبین!

به همین خاطر بدون پول و چهارپایی پیاده شبانگاه به راه افتادند. اولین و دومین پیچ گردنه را به سلامتی گذراندند، اما سر پیچ سوم دزدها از کمینگاه بیرون آمدند و راه را بر این دو مسافر بیچاره بستند.

یکی از آنها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: «نگاه کنید که ما چیزی نداریم. خواهشاً ما را رها کنید تا به مقصدمان برسیم.»

دزدها نگاهی به سراپای آنها انداختند. وقتی دیدند واقعا چیزی ندارند، گفتند: «این هم شانس لعنتی ما!» و آنها را رها کردند.

کم مانده بود که دو مرد مسافر به خوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: «اگر مال و مرکب و اجناس گران بهاء ندارند، لباس که بر تن دارند!»

لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آنها کهنه. هرچه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند، لباسشان را از تنشان بیرون آوردند و گفتند: «حالا می توانید بروید.»

مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: «این بی انصافی است که هم لباس نو و با ارزش دوستم را از تنش در آورید، هم لباس کهنه و بی ارزش مرا»

رئیس دزدها که دید با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخی گفت: «مشکلی نیست. برای اینکه از هر دو نفر شما به طور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آن که لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آن که لباسش کهنه و بی ارزش بوده، بگیرد.»

دو مسافر بیچاره عریان راهشان را ادامه دادند. در طول مسیر، آن که لباسش نو بود، رو کرد به دوستش و گفت: «وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یک دست لباس را به من بدهی. فهمیدی که رئیس دزدها چی گفت.»

دیگری گفت: «این چه حرفی است آخر! من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد ولباسمان را پس بدهند.»

دوستش گفت: «بی انصاف خودت را جای من بگذار. چیزی که تو از دست داده ای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیده شده با ارزش بوده. لباس من صد تومان می ارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتما پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو به یک اندازه ضرر کرده باشیم.»

دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آنها بالا گرفت تا هر دو بدون لباس به شهرشان رسیدند و مستقیم رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند.

قاضی، نفری پنجاه تومان از آنها گرفت و گفت: «من وقت ندارم، بروید پیش معاونم آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی. معاون قاضی باحوصله به حرف هایشان گوش داد و سپس دستی به ریش هایش کشید و گفت: «اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعد از آن بگویم حق با کدامتان است.»

مسافران بیچاره، سر و صدایشان بلند شد که: «آخر این چه نوع عدالتی است که بدون پول دادن کاری پیش نمی رود؟»

و در ادامه گفتند گفتند: «بابا! ما اصلا قضاوت رانخواستیم. خودمان به هر شکلی که شده باهم کنار می آییم»

و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند. اما معاون قاضی، مأمورهایش را صدا کرد و گفت: «جلو این ها را بگیرید! اینها ساعت ها وقت مرا گرفته اند و همین طوری می خواهند بروند. هر کدام باید صد تومن بپردازند در غیر این صورت آن ها را به زندان بیاندازید».

شاید بپسندید:داستان ضرب المثل نه کور می کند نه شفا می دهد!

ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه

دو مسافر بیچاره پچ پچ کنان گفتند: «صد رحمت به دزدهای سر گردنه. اینجا که از پیچ و خم های گردنه خطرناک تر است.» و دست بسته راهی زندان شدند.

شاید بپسندید:اگه چشات مثل شاهین تیزه، مغزهای ورزشکار فانتزی که با بقیه فرق دارند را پیدا کنید!

کاربرد ضرب المثل صد رحمت به دزد سر گردنه

از آن به بعد، وقتی مردم با بی انصافی و زورگویی کسی روبه رو شوند که از او انتظار بی انصافی و زورگویی نداشته اند، می گویند: «رحمت به دزد سر گردنه.»

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

احتمالاً بپسندید: نقطه جوش متولدین هر ماه: این چیزا متولدین هر ماه رو عصبی و بداخلاق می کنه؟

 

 

 

دلایل عدم تمرکز چیست؟

می تواند علل روانی، محیطی و فیزیولوژیکی داشته باشد. نکته مهم این است که سعی کنیم اثرات این علل را به حداقل برسانیم. اعتیاد به فناوری نیز یکی از عواملی است که اخیراً باعث عدم تمرکز می شود.

شاید بپسندید: فقط یک نابغه می تواند با جابجایی یک چوب کبریت معادله 511-2=309 را تصحیح کند!

تمرکز و عدم تمرکز چیست؟

تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.

احتمالاً بپسندید: اگه هوشی پلیسی ات قوی باشه، می تونی قناد قاتل را شناسایی کنی!

آلزایمر و فعالیت مغز و  بازی های فکری

محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.

احتمالاً بپسندید: تو نقاشی اول چی دیدی تا بگم چه رابطه‌ای بین برداشت و نوع شخصیت‌ات هست!

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید:داستان کف گیرش به ته دیگ خورده، حکایتی زیبا و دلنشین از ادبیات فاخر زبان فارسی!

 

 

لینک های مرتبط

داستان ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 4 =

دکمه بازگشت به بالا