;
تفریح و سرگرمیحکایت

حکایت شنیدنی پادشاه و پیرزن | پیرزنی که مسجد ساخته شده توسط شاه را به نام خود کرد!

حکایت شنیدنی پادشاه و پیرزن: نقل است که پادشاهی از پادشاهان خواست تا مسجدی در شهر بنا کند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند….

شاید بپسندید: آزمون بینایی: اسب دریایی کوچک را بین دایناسورها پیدا کنید!؟

حکایت شنیدنی پادشاه و پیرزن

چون میخواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود بدون کمک دیگران ساخته شود. لذا دیگران را از هر گونه کمک برحذر داشت…

شبی از شب ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت!!

چون پادشاه از خواب پرید، هراسان بیدار شد و سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست؟!

سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند: آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است…

مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است.!

در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید…

دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت…

صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست…

رفتند و بازگشتند و خبرش دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد هست.

پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد…

تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد!

پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد، دستور داد تا آن زن را به نزدش بیاورند…

“پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود حاضر شد”

شاید بپسندید: یکی از اشکال را انتخاب کن تا بگم برای شاد بودن دائمی چی کار باید بکنی!؟

حکایت شنیدنی پادشاه و پیرزن

شاید بپسندید:چیستان: کدام حیوان است که سه حرف اولش یک عدد، دو حرف آخرش عضو بدن است!؟

پادشاه از وی پرسید:

آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟

گفت: ای پادشاه من زنی پیر و فقیر و کهن سال‌ام و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم…

پادشاه گفت تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟!!

گفت: بخدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز…

پادشاه گفت: بله!! جز چه؟

گفت: جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی ( احشام مثل اسب و قاطری که به ارابه می‌بندند برای بارکشی و…) که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد را دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود…

تشنگی بشدت بر حیوان چیره شده بود و بسبب طنابی که با آن بسته شده بود هر چه سعی می‌کرد خود را به آب برساند نمی‌توانست…

برخواستم و سطل را نزدیکتر بردم تا آب بنوشد بخدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم…

پادشاه گفت : آری!!

این کار را برای “رضای خدا” انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد!

پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر مسجد بنویسند…

از اکنون شروع کن، هر کاری را برای رضای خدا انجام بده پس فرق آن را خواهی یافت.!

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

بیشتر بخوانید: اشتباهات منظره دریا را پیدا کنی، در باهوشی دست کمی از هرکول پوآرو نداری!

 

 

 

 

 

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: دخترک واقعی رو بین عروسک ها شناسایی کنید!

 

 

 

برایتان جالب خواهد بود

شاید بپسندید: آنچه در نگاه اول می بینی نشان می دهد که رویاپردازی یا منطقی!

احتمالا بپسندید: آزمون تمرکز: عدد 55 را میان اعداد 56 پیدا کنید!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + 6 =

دکمه بازگشت به بالا