حکایت
-
داستان دختر حاجی صیاد و خیانت معلم مکتب | بخش اول
روزى روزگارى مردى بود بهنام حاجى صياد و يک دوستى داشت که معلم مکتب بود. معلم مکتب، معلم دختر حاجى…
بیشتر بخوانید » -
داستان هفت برادر و یک خواهر | دختر ناشناس در خانه هفت برادر!
زنى بود که هفت تا پسر داشت و خيلى غصه مىخورد چرا دختر ندارد. مدتى گذشت و براى بار هشتم…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شیرین و پندآموز آدمیزاد و شیر !
از اين افسانه روايتهاى مختلف در دست است. در جنگلى بزرگ حيوانات با هم زندگى مىکردند. اما آدميزاد آنها را…
بیشتر بخوانید » -
داستان شنیدنی آرزوی دختر فقیر | فاش شدن آرزوی دختر و اعتراف پادشاه
پادشاهى در کوچه و بازار گردش مىکرد. از داخل خرابهاى صدائى به گوش او خورد. از لاى در داخل خرابه…
بیشتر بخوانید » -
داستان آهو در طویله خران | همنشینی با احمق از جهنم بدتر است!
یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یک شکارچی از صحرا یک آهو گرفته بود و شب که به…
بیشتر بخوانید » -
حکایت مرد بدبخت و بداقبال | داستان مردی که در بدشانسی مثل او نبود!
مردم فقيرى از دست طلبکار خود به شهر ديگرى مىگريزد. مىرود و روى سکوى مسجدى مىنشيند. زنى به طرف او…
بیشتر بخوانید » -
آب حیات و بختک: حکایت طمع اسکندر برای جاودانگی!
مىگويند اسکندر که بر عالم حکم مىکرد، شنيد که آب حيات هست و هر کس از آن بخورد؛ عمر جاويدان…
بیشتر بخوانید » -
داستان شنیدنی قاضی و همسر بازرگان | قسمت دوم
سلطان محمود که اسم و رسم بازرگان را شنيده بود و مىدانست که دروغ نمىگويد دستور داد بلافاصله قاضى را…
بیشتر بخوانید » -
حکایت سلیم جواهر فروش و فرار او از سرنوشت!
جواهرفروشی بود به نام «سلیم» که ثروت زیادی داشت. سلیم، عاشق سیر و سفر بود. یک روز که با کشتی…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شاه عیاس و پِهِن اسب| درسی که شاه عباس به چاپلوس های دربار داد!
“شاه عباس صفوی” رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان ها بجای تنباکو، ازسرگین…
بیشتر بخوانید »