حکایت
-
حکایت شنیدنی امتحان رفقا: داستانی برای شناخت رفیق از نارفیق!
تاجرى بود، پسر داشت. اين تاجر روزى ده تومان به پسر مىداد. پسر هم پول را خرج سينما و گردش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت حکیم دانا و دختر لجباز!
حکایت حکیم دانا و دختر لجباز، ماجرای دختری است که از ناحیه لگن آسیب می بیند ولی اجازه نمی دهد…
بیشتر بخوانید » -
داستان عاشقانه بلوچی شی مرید و هانی | داستان مردی که عشقاش را به خاطر قولش فدا کرد!
شی مرید جوانی بلند بالا، زیبا و تیراندازی ماهر بود. مندا رند دختر بسبار زیبایی داشت که نامزد شی مرید…
بیشتر بخوانید » -
داستان زن زیبای جوحی و قاضی هوس باز | داستان قاضی هوس بازی که در صندوق زن جوحی گرفتار شد!
جوحی یک سال گرفتار فقر و درویشی شد. وقتی خود را از همه سو بی چاره دید،به خانه رفت و…
بیشتر بخوانید » -
حکایت نجس ترین چیز در دنیا | داستان وزیری که مدفوع خود را می خورد!
گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی…
بیشتر بخوانید » -
افسانه یا حکایت خارکن و دو دخترش | خارکنی که دو تا دخترشو از خانه بیرون کرد!
خارکنى بود که دو تا دختر داشت. روزى از روزها رفقاى او به او گفتند که يک وعده غذا ما…
بیشتر بخوانید » -
حکایت جالب کار خوبه خدا درستش کنه سلطان محمود خر کیه!
دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را…
بیشتر بخوانید » -
حکایت جالب شاهزاده و دختر ابراهیم کش از داستان های کهن فارسی+ بخش پایانی
سپيده سر نزده مردم شهر به صدا درآمدند و شيرافکن تندى از جاى بلند شد، و به کوچه رفت. ديد…
بیشتر بخوانید » -
داستان ماهی و زن حریص | زنی که هیچ چیز راضیش نمی کرد!
ر زمانهاى خيلى قديم، مرد ماهيگيرى بود که زندگيشُ از صيد ماهى گذران مىکرد. خودش بود و زنش، تو يه…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شنیدنی هم پیاز را خورد هم چوب را هم پول داد!
روزي بود، روزگاري بود. دو نفر با هم سر پياز و پيازکاري دعوايشان شد. توي کتاب ها نوشته نشده که…
بیشتر بخوانید »