داستان های پندآموز
-
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد طمع کار : چیزی که مال تو نیست را برندار!
در زمانهای خیلی قدیم روزی از روزها دو مرد که یکی بار نمک بر دوش داشت و دیگری یک گونی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
بهشت فروختن بهلول | وقتی بهلول به همسر هارون الرشید بهشت فروخت و به هارون نفروخت!
روزی بهلول نزدیک رودخانه لب جوبی نشسته بود و چون بیکار بود مانند بچه ها با گِل چند باغچه کوچک…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان بهلول و عطار نابکار | بهلول درسی به عطار داد که تا آخر عمرش فراموش نکرد!
روزی بهلول از راهی میگذشت. مردی را دید که غریبوار و سر به گریبان ناله میکند. بهلول به نزد او…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت خر بیچاره ای که در چاه افتاد و مردمانی که اندازه الاغ، عقل نداشتند!
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح شتر دیدی ندیدی | نه شترت را دیدم نه همسرت را!؟
مردی در صحرا به دنبال شتر خود می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد کرد. درباره شترش از او…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من+حکایت جالب و شنیدنی
بلدرچینی در مزرعۀ گندم لانه ساخته بود.او همیشه نگران این بود که مبادا صاحب مزرعه محصولاتش را درو کند.هر روز…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شاهین پادشاه که پرواز نمی کرد | گاهی برای پیشرفت، باید شاخههای زیر پا را برید!
به یکی از پادشاهان قدیم، دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دادند. بعد از آن، پادشاه شاهینها را به مربی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح می گویم نر است می گوید بدوش از کجا آمده است+داستان جذاب
در یکی از جنگها، نادرشاه که به تعقیب دشمن رفته بود، از لشکریان و همراهانش جدا شد و در پی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ملا نصر الدین و کوزه عسل | وقتی ملا نصرالدین کلاه قاضی شهر را برداشت!
ملا نصرالدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تائید میکرد ولی از بخت بد وی، قاضی اصلاً کاری…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
چند داستان کوتاه جالب: وقتی شانس در خانه ات رو میزنه و تو پس میزنی!
صد ها سال پیش در کنار رودخانه ای پر آب در سرزمین هندوستان یک مرد پارس سرزمین ها و باغ…
بیشتر بخوانید »