حکایت
-
تفریح و سرگرمی
حکایت آموزنده گربه سفید : گربه فداکاری که جان کودک میرغضب را نجات داد!
میرغضب زن خوبی داشت که چون جان شیرین او را دوست میداشت اما بچهدار نشده بود و آنها یک گربه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت تاجر و قماربازان ونیزی: چگونه مرد کور با راهنمایی اش به تاجر، قماربازان شهر را ضربه فنی کرد!
کارشناسان به او خبر دادند که در شهر «ونیز» یکی از شهرهای روم، چوب صندل، بسیار عزیز و گران است…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت کودک هوشیار از سری داستان های سندبادنامه
سه نفر که کارشان پیلهوری بود، یعنی از یک آبادی جنس میخریدند و برای فروش به آبادی دیگر میبردند، در…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستانی شنیدنی صبر روباه: وقتی کارد به استخوان می رسد روباه هم بی طاقت می شود!
روباه شبهای دیگر هم باز به بوی پوست و به هوای گوشت از سوراخ راهآب وارد قلعه شد و خود…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت میمون فضول از سری داستانهای سندباد نامه: میمونی که جانش را به خاطر فضولی کردن از دست داد!
ساربانها بارها را از شترها به زمین گذاشتند و مشغول تیمار شترها شدند و اسبها را در طویله کاروانسرا بستند…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی مورچه و زنبور از قابوس نامه: تفاوت در نوع نگاه به زندگی!
چند تا مورچه در خانه خرابهای لانه داشتند و سالها در آن زندگی میکردند. یک روز چند تا زنبور درشت…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت موش و مرد صاحبخانه: هرکس مال ندارد دوست، برادر و يار ندارد!
گويند که در شهر نيشابور موشي به نام «زيرک» در خانهي مردي زندگي ميکرد. زيرک دربارهي زندگي خود چنين ميگويد:…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد بت پرست از “عطار نیشابوری” : داستان بت پرستی که نزد خدا عزیز بود!
آنجا یک بتخانه است و یک مرد بتپرست جلو یک بت سنگی نشسته است و بت را صدا میزند و…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت زیبای چاق و لاغر: داستانی جالب از گلستان سعدی درباره عاقبت پرخوری و تن پروری!
در زمان قدیم دو درویش خراسانی با یکدیگر دوست بودند. آن دو باهم چنان صمیمی بودند و مهربان که مردم…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان درباره عاقبت تربیت نادرست و لوس کردن بچه + قسمت دوم
به خیر گذشت. ولی در راه رسید به یک دوراهی و نمیدانست کجا به کجاست. از پیرمردی که در آنجا…
بیشتر بخوانید »