داستان های پندآموز
-
تفریح و سرگرمی
حکایت دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود!
فصل زمستان بود . ملّا نصرالدین توی اتاق خانه اش خوابیده بود و از سرما لحاف را تا زیر گلویش…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی پیرمرد برزگر و خرس طماع!
پيرمردى بود که قطعه زمينى داشت. اين پيرمد نان سالانهٔ خود و هفت دختر خود را از کشت زمين بهدست…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه نادان پولدار و دانای بی پول!
می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید.... با داستان نادان پولدار و دانای…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب دختری که به تنهائی از پس چهل دزد برآمد!
دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مىکرد يکى هم تو ده. روزى خواهر شهرى براى خواهرش پيغام فرستاد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب دزد و مرد روستایی | مرد روستایی کاری کرد که دزد از دزدی اش پشیمان شد!
حکایت جالب دزد و مرد روستایی: يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچکس نبود. در روزگاران قديم يک فرد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جالب و شنیدنی هر که بد کند به خود کند!
روزی روزگاری درویشی از کوچه ای گذر می کرد و مدام در حال تکرار کردن ضرب المثل « هر که…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جالب و شنیدنی دختر تنها و پادشاه زیرک!
پيشترها به زمانى بس دورتر از ما، در شهر شيراز پيرزنى زندگى مىکرد که دخترى زيبا داشت، و دختر هنگامى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دختر حاجی صیاد و خیانت معلم مکتب | بخش دوم
از اين طرف، پرى تو دشت و بيابان راه رفت و رفت تا به چوپانى برخورد. از طلاهاى سر و…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان دختر حاجی صیاد و خیانت معلم مکتب | بخش اول
روزى روزگارى مردى بود بهنام حاجى صياد و يک دوستى داشت که معلم مکتب بود. معلم مکتب، معلم دختر حاجى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شیرین و پندآموز آدمیزاد و شیر !
از اين افسانه روايتهاى مختلف در دست است. در جنگلى بزرگ حيوانات با هم زندگى مىکردند. اما آدميزاد آنها را…
بیشتر بخوانید »