ادبیات ملل
-
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب و شنیدنی بهلول و مهمانش که به مهمانی قاضی رفتند!
بهلول شبی در خانهاش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود که قاصدی از راه رسید. قاصد پیام…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
پینه دوز و آهنگری که دو تا زن داشت: حکایت پینه دوزی که با گفتن رازش، آهنگر را خانه خراب کرد!
پينهدوزى بود که دو تا زن داشت. روبهروى دکان او آهنگرى بود که کار و کاسبى خوبى داشت. آهنگر، هر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شرط ازدواج دختر کشاورزد برای خواستگار سمج | دم گاوی که شرط ازدواج بود!
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مرد بدبخت و بداقبال | حکایت مردی که در بدشانس بودن مثل او نبود!
مردم فقيرى از دست طلبکار خود به شهر ديگرى مىگريزد. مىرود و روى سکوى مسجدى مىنشيند. زنى به طرف او…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ضرب المثل دسته گل به آب دادن | داستان مردی که با نحسی خود عروسی را به عزا تبدیل کرد!
دو برادر بودند که یکی از آنها به عقیده مردم قدمش سبک و مبارک بود و دیگری قدمش بد بود…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت تا پول داری رفیقتم قربان بند کیفتم | داستان دوستانی که مگس دور شیرینی هستند!
در عهد قدیم مردی ثروتمندی بود که فرزندی عیاش داشت. هرچه پدر به فرزند خود نصیحت می کرد که با دوستان بد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
امتحان رفقا: حکایت تاجری که دوستان پسرش را در رفاقت امتحان کرد!
تاجرى بود که یک پسر داشت. اين تاجر روزى ده تومان به پسر مىداد. پسر هم پول را خرج سينما…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دختر زیبای حاکم و شرط عجیب ازدواج برای سه خواستگار جوانش!
در زمان قدیم حاکم یکی از شهرها دختری داشت که خیلی زیبا بود و خواستگاران فراوان داشت. با دختر زیبای…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان سلیم جواهر فروش | حکایت جواهر فروشی که می خواست از سرنوشت فرار کند!
جواهرفروشی بود به نام «سلیم» که ثروت زیادی داشت. سلیم، عاشق سیر و سفر بود. یک روز که با کشتی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان پسر عیاش بازرگان: حکایت پدری که به پسرش خودکشی کردن آموزش داد!
در روزگارهاى گذشته، در شهر اصفهان، مرد تاجرى زندگى مىکرد که ثروت بىحساب داشت ولى خداوند جز يک پسر، اولاد…
بیشتر بخوانید »