حکایت عیادت مرد کر از همسایه: حکایت مرد ناشنوایی که تلاش می کرد دیگران متوجه نشوند!
حکایت عیادت مرد کر از همسایه: داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا می خواند و او را از دورویی، ریاکاری و … باز می دارد. حکایت عیادت کر از همسایه بیمار نیز از جمله حکایت های آموزنده کتاب پربار مثنوی معنوی است. با چشمک و حکایت عیادت مرد کر از همسایه همراه باشید.
احتمالا بپسندید: کدامیک از این 4 نفر، بالا خونه اش رو اجاره داده و از همه احمق تره!؟
حکایت عیادت مرد کر از همسایه
در شهری دور، مرد کری بود که همیشه تلاش می کرد به دیگران نشان دهد که کر نیست. لذا هر جایی می رفت، قبل از رفتن مکالمه دو جانبه خود را تمرین می کرد. روزی از روزها همسایه اش بیماری شد. او تصمیم گرفت که به عیادت همسایه برود.
مرد کر با خود گفت: من صداها را درست نمی شنوم. صدای بیمار هم آنقدر بلند نیست و سخت است حرف های او را بفهمم و با او حرف بزنم. اما بهتر است پیش از پیش صحبت های خودم را با او پیش بینی کنم. هر وقت لبانش تکان خورد و بعد بسته شد من پاسخ های مورد نظرم را بگویم.
احتمالا ابتدا او احوالپرسی می کند. من هم گفتگویم را با احوالپرسی شروع می کنم.
میگویم: حالت خوب است؟ او خواهد گفت: خدا را شکر. خیلی بهترم.
باز من میگویم: خدا را شکر. چه چیزیخوردهای؟ او حتما می گوید سوپ یا شوربا و چنین غذاهایی.
من هم در پاسخش میگویم: نوش جانت. پزشکت کیست؟ مطمئناً می گوید فلان طبیب و …
و من هم بلافاصله به او میگویم: دست او خوب است. قدمش خیر و مبارک است. او درمانگر خوبی است و همه بیماران را خوب درمان میکند. ما او را میشناسیم. طبیب حاذقی است.
شاید بپسندید: چیستان | کدام جانور است که از ترکیب یک حیوان و یک ساز ساخته شده است!؟
در خانه همسایه
مرد کر پس از تهیه این پرسش و پاسخ، به عیادت همسایه خود رفت. او در کنار تخت همسایه مریض خود نشست. بلافاصله شروع کرد به احوالپرسی و پرسید: همسایه خدا بد ندهند! حالت چطور است؟
همسایه بیمار بلافاصله گفت: همسایه نپرس که دارم از درد میمیرم.
کر لبخندی زد و گفت: خدا را شکر.
مریض بیشتر بدحال شد. با خود گفت این مرد دیوانه چه می گوید.
باز مرد کر پرسید: خوراکت چطور است؟ این روزها چه میخوری؟
بیمار گفت: چیزی نمی توانم بخورم. خوراکم خاک و مرض و زهر کشنده است.
باز مرد کر لبخند و گفت: نوش جانت. خیلی خوشمزه هستند. بیمار چون این پاسخ را شنید بیشتر عصبانی شد.
مرد کر که گویا راضی بود از مکالمه پیش بینی شده خود، باز پرسید: همسایه طبیبت کیست.
بیمار گفت: کسی نیست.عزراییل.
مرد لبخندی زد و گفت: قدم او ان شالله مبارک است برای شما و اهالی خانه.
حال بیمار بیشتر خراب شد. مرد کر این عیادت و پرسش و پاسخ را انجام داد و از خانه همسایه خارج شد. خوشحال بود که عیادت خوبی از مریض به عمل آورده است.
بیمار ناله میکرد که این همسایه دشمن جان من است و دوستی آنها پایان یافت.
شاید بپسندید: پاسخ عبارت ریاضی فوق را در 10 ثانیه حل کنید + خیلی ها موفق نشدند!
برداشت اخلاقی مولانا از حکایت عیادت مرد کر از همسایه
مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر ، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد.
شاید بپسندید: آزمون قدرت بینایی: در 5 ثانیه عقابی که خودش را میان صخره ها استتار کرده است را پیدا کن!
شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
احتمالا بپسندید:چیستان | کدام شهر است که اگر دو حرف اولش را برداریم یک رود از آن باقی می ماند!؟
برایتان جالب خواهد بود
کشتیرانی مگس بر ادرار خر | حکایتی در باب سطح فهم و درک هر شخص….!
شاید بپسندید: چیستان || یکی از تجهیزات هواپیما است که از هر طرف بخوانیش، همان می شود!؟