داستان شنیدنی اصطلاح جالب در دروازه را می شود بست اما دهان یاوه گو را نمی شود!

اصطلاح در دروازه را می شود بست: پیرمردی بود که می خواست به روستای دیگری برود.پیرمرد یک الاغ بیشتر نداشت.می خواست پسرش را سوار الاغ بکند وخودش پیاده راه بیفتد،اما پسرش گفت:نه پدرم من جوانم ومی توانم پیاده راه بیایم بهتر است شما سوار الاغ بشوید.
شاید بپسندید: اگر رو دست هرکول پوآرو زدی با دلیل بگو که کدوم خانواده ثروتمنده!؟
داستان اصطلاح جالب در دروازه را می شود بست اما دهان یاوه گو را نمی شود!
پیرمرد پسرش را تحسین کرد وسوار الاغ شدپسرش هم کنار او راه افتاد.هنوز مقدار زیادی راه نرفته بودند که دو نفرآشنا از راه رسیدند.سلام علیکی کردند وبا تعجب به پیرمرد نگاه کردندبعد هم خدانگهداری وبه راهشان ادامه دادند.
یکی از انها با صدایی که پیرمرد هم بشنود به انها گفت:عجب پیرمرد نادانی!
خودش سواره می رود وپسرش را وادار کرده پیاده دنبالش برود.پدر وپسر حرف های ان دو را شنیدند.پیرمرد از الاغ پیاده شد وبه او گفت:بیا تو سوار شو من پیاده می آیم .
حوصله حرف وحدیث مردم را ندارم.پسر دلش نمی خواست که پدر پیرش پیاده باشد واو سواره اما چاره دیگری نداشت.
باید به حرف پدر گوش می داد با بی میلی سوار الاغ شد.
پدرش کنار او پیاده راه می رفت.مقداری از راه را که رفتند به دو نفر دیگر رسیدند.
ان دو نفر هم اشنا بودند.بعد از سلام واحوالپرسی یکی از ان دو به پسر گفت:تو خجالت نمی کشی پدر پیرت را دنبال خودت راه انداخته ای پدر و پسر هردو ناراحت شدند.
پیرمرد گفت:بهتر است دوتایی سوار الاغمان بشویم این جوری دیگر کسی حرف مفت نمی زند….
با این حرف پدر هم پشت سر پسر نشست وبه راهشان اامه دادند.
اماهنوز دوسه قدم بیشتر نرفته بودند که غریبه ای انها را دید.بدون اینکه سلام علیکی بکند رو کرد به پدر وپسر و گفت:عجب ادم های بی رحمی پیدا می شوند دو تا ادم گنده سوار این خر بیچاره شده اید که چه؟
پدر وپسر نمی دانستند که چه کنند.هردو ناراحت شدند واز پشت الاغ پایین آمدندکمی که رفتند پسر گفت:کاش اصلا الاغ را نمی اوردیم تا این همه حرف بشنویم.
پدر گفت:حالا ما دوتا پیاده می رویم والاغمان هم جلو می رود.
شاید بپسندید: تست هوش: سن پدر و فرزند را تشخیص بدی در باهوشی دست کمی از هرکول پوآرو نداری!
هردو خوشحال شدند اما خوشحالی انان دوامی نداشت این بار دونفر غریبه از کنار انان گذشتند. یکی از انها به دیگری گفت می بینی یک پیرمرد نفهم ویک جوان نفهم دارند با خرشان سفر می روند.
دومی گفت:چرا به انها نفهم می گویی؟خدارا خوش نمی آید.
اولی در جوابش گفت:آخر اگر نفهم نبودند الاغشان را ول نمی کردند بی سرنشین برود و خودشان پیاده راه بروند!
پیرمرد که خیلی عصبانی شده بود گفت:راست می گویی. اگر ما نفهم نبودیم به حرف های بیهوده ویاوه این وآن گوش نمی دادیم.آن طوری عمل می کردیم که دلمان می خواست.
از آن به بعد برای اینکه بی توجهی به حرف های این وان را یاد آور شوند می گویند:در دروازه را میشود بست اما دهان یاوه گو را نمی شود.
مطلب مرتبط: اگه چشمات مشکلی نداشته باشه در یک نگاه شکل هندسی متفاوت را شناسایی می کنی!
احتمالا بپسندید:حکایت مردی که به ده دینار آزاد شد و به صد دینار گرفتار || زن بداخلاق زندان شوهرش است!
معنی اصطلاح جالب در دروازه را می شود بست اما دهان یاوه گو را نمی شود!
۱- یعنی هر کاری انجام بدهی مردم سخن چین اظهار نظر می کنند و حرف در می آورند.
۲- دروازه به آن بزرگی را می توان بست ولی دهان مردم بسته شدنی نیست!
۳- یعنی اگر کاری را درست انجام دادی به حرف مردم توجهی نکن چون در هر صورت حرف در می آورند.
۴- موفقیت یعنی به نیش و کنایه مردم توجهی نکنی.
۵- برای تاکید بر عمل درست خود بدون تاثیرپذیری از اطرافیان اشاره دارد.
احتمالا بپسندید: کدام لیوان آب میوه بیشتری دارد؟ | فقط 1% افراد این آزمون را در 8 ثانیه رمزگشایی می کنند!
امیدوارم از مطلب امروز استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
برایتان جالب خواهد بود
3 تفاوت تصویر جوان گیتار زن را در تصویر پیدا کنید!
با توجه به نشانه ها بگوئید که در کدام خانه، یک موجود بیگانه زندگی می کند!؟
اصطلاح طرف آب زیر کاه است + داستان
بیشتر بپسندید:آزمون تصویری: ملکه جنگلی را در تصویر پیدا کنید!