حکایت پینه دوزی که دو زن داشت و با گفتن رازش، رفیق آهنگرش را خانه خراب کرد!
![حکایت پینه دوز دو زنه](https://chashmak.ir/wp-content/uploads/2024/11/حکایت-پینه-دوز-دو-زنه-2-780x470.jpg)
حکایت پینه دوز دو زنه: پينهدوزى بود که دو تا زن داشت. روبهروى دکان او آهنگرى بود که کار و کاسبى خوبى داشت. آهنگر، هر روز مىديد پينهدوز از جيب خود دستمالى که نان و گوشت در آن پيچيده درمىآورد و نان و گوشت را مىخورد….
شاید بپسندید: کدامیک از این دو کودک دارای والدین پولدار است؟ || فقط نابغه ها موفق می شوند!
حکایت پینه دوز دو زنه
روزى به او گفت: تو که دو تا زن داري، با اين کسب ضعيفت چطور هر روز نان و گوشت مىخوري؟ پينهدوز گفت: زنهايم از لج يکديگر هر کدام سعى مىکند از من بيشتر پذيرائى کنند، اين است که من هر روز نان و گوشت دارم. تو هم برو يک زن ديگر بگير، ببين چطور از تو پذيرائى مىکنند.
احتمالا بپسندید: موجود بیگانه را در میان مشتریان رستوران شناسایی کنید!
آهنگر هم زن دوم گرفت
آهنگر رفت و يک زن ديگر گرفت. زن آهنگز متوجه شد مدتى است که شوهر او دير به خانه مىآيد. او را تعقيب کرد و فهميد که زن گرفته است. او را از خانه بيرون کرد. آهنگر رفت به خانهٔ زن دوم خود آنجا هم زن فهميده بود که آهنگر زن داشته است او را راه نداد. آهنگر ناچار راه افتاد و رفت به ديزىپزى و يک ديزى گرفت و خورد. گوشت کوبيدهٔ اضافى را هم لاى نان گذاشت و پيچيد توى دستمال خود.
جائى نداشت برود. ناچار رفت به مسجد که آنجا بخوابد. داخل مسجد ديد گوشهاى چراغى سوسو مىزند. به آن طرف رفت. ديد مرد پينهدوز آنجا نشسته است. به او گفت: اين چه بلائى بود به سر من آوردي؟ پينهدوز گفت: من شش ماه است که در اينجا تنها زندگى مىکنم، خواستم رفيقى داشته باشم و تنها نباشم. حالا نان و گوشتت را آوردي؟ آهنگر گفت: بله، گفت: خوب صبح بنشين آن را بخور، ببين چه کيفى دارد!
آخر و عاقبت آهنگر
آهنگر گفت: تو که اين بلا به سرت آمده بود، ديگر چرا مرا دچارش کردي؟ صبح تا شب زحمت بکشم، آن وقت بيايم در خانهٔ دائىکريم بخوابم؟ پينهدوز گفت: حالا چند شب با هم هستيم تو که پول داري، مهر يکى از زنهايت را بده و راحت شو. اما من بيچاره که پولى ندارم تا زنده هستم بايد شبها در خانهٔ دائىکريم بخوابم….
شاید بپسندید: یک گل انتخاب کنید و کشف کنید که خلاقیت در شما چگونه بروز می کند!؟
احتمالا بپسندید: داستان کوتاه پیرزن و ملاقات با خدا: پیرزنی که خدا بارها به دیدارش آمد اما او هر بار خدا را از خود می راند!
مطلب مرتبط: چیستان: نام پرنده ای است که حتی اگر وارونه اش هم کنید باز پرنده است!
ـ پينهدوز و آهنگرى که دو تا زن داشت
ـ قصههاى مشدى گلينخانم ـ ص ۳۵۴
ـ گردآورنده: ل. پ. الول ساتن
ـ ويرايش: اولريش مارتسولف، آذر اميرحسينى نيتهامر، سيداحمد وکيليان
ـ نشر مرکز. چاپ اول ۱۳۷۴
(به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران، جلد دوم، علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، انتشارات کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۷۸)
با توجه به 3 عبارت اول، پاسخ عبارت چهارم را در 10 ثانیه پیدا کنید!
مرد کشاورز و کلاغ جادویی | افسانه کشاورزی که با کلاغش، شاه و وزیر حسودش را فرستاد قاطی باقالی ها!
امیدوارم از حکایت امروز استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
برایتان جالب خواهد بود
اصطلاح هم خدا را میخواهد هم خرما را از کجا آمده است!؟
آزمون تمرکز: تفاوت های دو تصویر پیرمرد را پیدا کنید!
اگر ریاضی ات خوبه پاسخ عبارت 8+8×8-8+8=؟ چنده!؟ | فکر نکن ساده است!
داستان جالب ضرب المثل همین آش و همین کاسه
تست هوش: کدام بیمار آدم ثروتمندی است؟
با کمک این تست نیروی محرکه و استعداد خود در زندگی را کشف کنید!
کدامیک از افراد تصویر یک موجود فضایی و بیگانه است؟
معمای تصویری: آیا می توانید موز را در 5 ثانیه پیدا کنید!؟