حکایت
-
داستان شنیدنی چهل دروغ: حکایت چوپانی که با گفتن 40 دروغ، داماد پادشاه شد!
در روزگاران قديم، پادشاهى بود که دخترى دانا و مهربان داشت. دانائى و مهربانى دختر زبانزد خاص و عام بود.…
بیشتر بخوانید » -
داستان دو خواهر و پسر هوس باز | حکایت پسری که هر لحظه عاشق دختری می شد!
پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شنیدنی قضاوت روباه | حکایت مردی که گرفتار مهربانی خود در حق مار شد!
مردی از کوهستانی میگذشت. یک دفعه چشمش به مار بزرگی افتاد که زیر تخته سنگی گیر کرده بود. مار از…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شنیدنی تاجری که می خواست همیشه دنیا به کام او باشد!
در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانه ای بزرگ زندگی می کرد. روزی از روزها که بازرگان در حیاط خانه اش…
بیشتر بخوانید » -
حیله زن مکار: حکایت زنی که با شوهرش شرط بست که او را لب آب، تشنه ببرد و بیآورد!
يک زن و شوهرى بودند که خيلى همديگر را دوست مىداشتند. روزى پهلوى هم نشسته بودند و از هر درى…
بیشتر بخوانید » -
ماجرای ماست و خیار ناصرالدین شاهی | وقتی ناصرالدین شاه به اصرار امیرکبیر خواست غذای رعیت بخورد!
می گویند در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده…
بیشتر بخوانید » -
حکایت ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله | داستان فردی که هم با کاروانیان و هم دزدان رفیق بود!
در روزگاران قدیم تجار و مردم برای رفت و آمد در بین شهر ها از حیواناتی مانند اسب و شتر…
بیشتر بخوانید » -
حکایت ضرب المثل حرف حق را باید زیر لحاف گفت!
در ایام قدیم پادشاه مزدور و مستبدی در یک اقلیمی زندگی می کرد. این پادشاه با آن که خیلی جدی…
بیشتر بخوانید » -
داستان چوپان راستگو | حکایت چوپان راستگویی که رفتار مردم او را به چوپان دروغگو تبدیل کرد!
چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت شنیدنی مرد گوژپشت و زن زیبا | ماجرای ازدواج زیباترین زن شهر با زشت ترین مرد شهر!
روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک…
بیشتر بخوانید »