;
تفریح و سرگرمیحکایت

حکایت سلمان تنبل و دختر پادشاه یمن | آیا زن خانه را می سازد!؟

حکایت سلمان تنبل و دختر پادشاه یمن: پادشاهى در يمن زندگى مى‌کرد که دو پسر و پنج دختر داشت. روزى از فرزندانش پرسيد: ‘خانه از آنِ کيست، از زن يا مرد؟’ همه به جز دختر پنجمى گفتند: از مرد. اما دختر پنجمى گفت: به‌نظر من، خانه، خانهٔ زن است نه مرد.’

شاید بپسندید: با پیدا کردن گوزن استتار شده تصویر اثبات کن چشمات مثل عقاب تیزه!

حکایت سلمان تنبل و دختر پادشاه یمن

پادشاه سخت عصبانى شد. و براى اينکه ثابت کند دختر اشتباه مى‌کند دستور داد او را نزد پيرزنى که مادر سلمان تنبل بود ببرند. سلمان تنبل دست‌ به سياه و سفيد نمى‌زد براى همين به تنبلى معروف شده بود.

خانهٔ گلى سلمان تنبل در حاشيهٔ شهر بود. غلامان پادشاه دختر را به‌عنوان خدمتکار به‌دست پيرزن سپردند و بازگشتند.

فرداى آن شب دختر پولى به پيرزن داد و گفت: ‘اين پول را بگير و ناهارى تهيه کن. يک دسته ترکه انار هم بخر.’ پيرزن به بازار رفت و براى ناهار هرچه لازم بود خريد. يک دسته هم ترکهٔ انار خريد و آورد. بعد هم رفت که ناهار بپزد. دختر ترکه‌هاى انار را برداشت و رفت سراغ سلمان که مثل تکه گوشتى زير درخت نخل افتاده بود. دختر با ترکه‌هاى انار افتاد به جان سلمان و آنقدر او را زد تا همهٔ ترکه‌ها خرد شد. سلمان از تنبلى هيچ حرکتى نمى‌کرد فقط بهت‌زده به دختر نگاه مى‌کرد.

شاید بپسندید: انتخاب یکی از نمادها نشان می دهد که وضعیت روحی و روانی شما چگونه است!؟

حکایت سلمان تنبل و دختر پادشاه یمن

شاید بپسندید:حکایت پادشاه و دختر کشاورز | داستان جالب شرط کشاورز برای ازدواج پادشاه با دخترش!

دختر چندبار پيرزن را فرستاد دنبال خريدن ترکهٔ انار. هر روز سلمان را کتک مى‌زد. تا اينکه سلمان کم‌کم تکان خورد، به حرف زدن افتاد و راه رفت. بعد دختر پولى به او داد تا به حمام برود. چند دست دشداشه و چفيه و عقال و تسبيح هم براى سلمان خريد. بعد از حمام کردن و پوشيدن لباس‌هاى نو، سلمان آدم ديگرى شده بود. او خيلى کنجکاو بود بداند اين دختر کيست.

دو سه ماهى گذشت. يک شب دختر به سلمان گفت: ‘مقدارى پول به شما مى‌دهم تا فردا به بازار بروى و اندرز بخري.’

صبح که شد سلمان پول را گرفت و بيرون رفت. دختر هم دشداشهٔ مردانه پوشيد و چفيه‌اى را دور سر و صورتش نقاب کرد و به بازار رفت و جار زد: ‘اندرز مى‌فروشم!’ سلمان پنجاه درهم داد و اندرزى خريد: ‘هرکس شما را به راه رستگارى دعوت کرد، از او اطاعت کن.’

فردا نيز اين کار تکرار شد. سلمان اندرز ديگرى خريد: ‘اگر کسى شما را به راه رستگارى دعوت کرد، بپذير اما به او بگو بايد مشورت کنم.’

روز سوم هم سلمان يک اندرز خريد: ‘هرکس به تو بگويد زيباترين چيز چيست بگو: آنچه که دل بخواهد و جان طلب کند.’

يکى دو هفته گذشت. روزى سلمان در بازار قدم مى‌زد که صداى جارچى را شنيد که براى زيارت مکه مسافر جمع مى‌کرد. جارچى چشمش که به سلمان افتاد گفت: ‘کاروان ما نياز به کسى دارد که از چاه‌هاى مسير، آب بکشد. تو حاضرى با ما بيائي؟’ سلمان به ياد اندرز افتاد گفت: ‘بايد مشورت کنم.’ به خانه رفت و موضوع را با دختر در ميان گذاشت. دختر گفت: ‘برو!’

کاروان حُجاج راه افتاد. در ميان راه به چاه آبى رسيدند که معروف بود هرکس داخل آن برود ديگر بيرون نمى‌آيد. کاروانيان تشنه بودند، از سلمان خواستند تا وارد چاه شده و آب بياورد. سلمان وارد چاه شد. در يک طرف چاه مردى در کنار کنيز سياهى نشسته بود و در برابرشان دخترى که به ماه شبِ چهارده مى‌مانست.

بیشتر بخوانید: تست شخصیت: آنچه که ابتدا می بنید نشان می دهد که خسیس هستی یا سخاوتمند!؟

مرد گفت: ‘اين جمجمه‌ها را که اينجا مى‌بينى جمجمهٔ کسانى است که وارد اين چاه شده‌اند. حال بگو بدانم آيا اين کنيز سياه زيباتر است يا آن يکى دختر؟’ سلمان به ياد پند سوم افتاد و گفت: ‘آنچه دل بخواهد و جان طلب کند.’ مرد گفت: ‘به خاطر اين جواب، اين دختر زيبا را به شما مى‌دهم، اين گونى‌ها را هم بردار و برو.’

سلمان دلو را پر آب کرد و بالا فرستاد. بعد با دختر و گونى‌هاى طلا و جواهر از چاه بيرون آمد. سلمان دختر و دو گونى را به آشنائى سپرد تا به شهر خودشان ببرد. دختر پادشاه با پولى که سلمان فرستاده بود خانهٔ باشکوهى ساخت.

مردم خبر ساختن اين کاخ را به پادشاه رساندند. دختر کاخ را با لوازم و اسباب گران‌قيمت مجهز کرد. روزى سلمان پيرزنى ديد که پشم‌ مى‌فروخت. مقدارى پشم براى مادرش خريد و فرستاد. وقتى مادر سلمان پشم‌ها را گرفت، ديد سنگين است. لاى آن را باز کرد، جعبهٔ کوچکى را ديد وقتى در آن را باز کرد، ديد مرواريد گرانبهائى توى آن است.

سلمان وقتى وارد خانه شد، غلامان و کنيزان به استقبالش رفتند و بارها را از شترها پائين آوردند. از آن پس سلمان را امير خطاب کردند.

روزى پادشاه و همراهانش را به خانه دعوت کردند. وقتى پادشاه به آنجا رفت. دختر از پشت پرده گفت: ‘اعليحضرتا مى‌خواستم بپرسم که خانه را زن مى‌سازد يا مرد؟’ پاشاه گفت: ‘خانه را مرد مى‌سازد.’ دختر گفت: ‘ولى من مى‌گويم خانه را زن مى‌سازد.’ بعد هم پرده را کنار زد و خود را در آغوش پادشاه انداخت و گفت: ‘من دختر شما هستم و اين خانه، خانهٔ سلمان تنبل است. حال اين خانه بهتر است يا خانهٔ شما؟’ پادشاه گفت: ‘اين خانه بهتر است.’ دختر گفت: ‘بنابراين زن اگر بخواهد همه کار مى‌کند.’

پادشاه گفتهٔ دخترش را قبول کرد و همان‌جا از قاضى خواست تا وى را به عقد سلمان درآورد.

– سلمان تنبل

– افسانه‌هاى مردم عرب خوزستان – ص ۱۱۱

– گردآوري: يوسف عزيزى بنى‌طرف و سليمه فتوحى

– نشر سهند – چاپ اول ۱۳۷۵

– به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ايران – جلد هفتم، على‌اشرف درويشيان – رضا خندان (مهابادي) – نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۰

 

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

شاید بپسندید: تست شخصیت: این تصویر جنبه پنهان شخصیت شما را افشا می کند!

 

 

 

 

 

دلایل عدم تمرکز چیست؟

می تواند علل روانی، محیطی و فیزیولوژیکی داشته باشد. نکته مهم این است که سعی کنیم اثرات این علل را به حداقل برسانیم. اعتیاد به فناوری نیز یکی از عواملی است که اخیراً باعث عدم تمرکز می شود.

بیشتر بخوانید: حکایت آموزنده بز را بکش تا تغییر کنی!

تمرکز و عدم تمرکز چیست؟

تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.

شاید بپسندید: اگر گرگی که در کمین بزهاست را شناسایی کنی، چشات مثل شاهین تیزه!

آلزایمر و فعالیت مغز و  بازی های فکری

محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.

احتمالا بپسندید:تست هوش: اگر 63=17، 27=13 و 38=23 باشد 11=؟ چه عددی است!؟

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: با دلیل بگو که کدومیکی یکی از این 3 نفر انسان نیست!؟

 

 

برایتان جالب خواهد بود

احتمالاً بپسندید: اصطلاح یا ضرب المثل رفته آب خنک بخوره از کجا آمده!؟

شاید بپسندید:راست مغز هستید یا چپ مغز | در تصویر زن جوان دیدید یا پیرزن!؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + شش =

دکمه بازگشت به بالا