داستان های آموزنده
-
تفریح و سرگرمی
حکم نا حق | حکایت پیرمرد فقیری که قاضی را پس گردنی زد و به خاطر کارش پول گرفت!
پیرمرد کمبنیه و لاغراندام که خیلی رنجور بود پیش طبیبی رفت و گفت: «حالم خیلی بد است چارهای کن.» طبیب…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
رازهای خانه داروغه نانجیب | حکایتی در باب اینکه نباید براساس شنیده ها قضاوت کرد!
تاجرى بود، زنى داشت. اين دو سيزده به در رفتند. برگشتن که ميومدند رو به خونه، هوا طيفان (طوفان) شد،…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
مرد روستایی و دزد پر رو | حکایت مرد دهاتی که دزد پر رو و نابکار را بدجور ادب کرد!
در روزگاران قديم يک فرد روستائى بود روزها مىرفت کارگرى و ده شاهى مزد مىگرفت. پول را به خانه مىآورد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح آنچه تو از رو می خوانی، من از بَرَم از کجا آمده است+داستان
دوره گرد همانطور که می رفت به خانه ی مردی روستایی رسید، صاحب خانه که فرد پیری بود، او را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
تجربیات یک پدر | راز دل به زن مگو، با نو كیسه معامله نكن و با آدم كم عقل رفیق نشو!
پدر از دنیا رفت پسر خواست بداند که چرا پدرش به او چنین وصیتی کرده؟ پیش خودش گفت : «امتحان…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح “گرگ را چه به پوستین دوزی؟” از کجا آمده است!؟ | داستان جالب
شیر مانند همیشه، سلطان جنگل بود و گرگ هم دل پرخونی از او داشت؛ چرا که نه قدرت مبارزه با…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
پیرزن اسپند دود کن و مرد تاجر | وقتی اسپند دود کردن برای پیرزن فقیر، عاقبت به خیری آورد!
یک پیرزن بینوا بود که از مال دنیا یک خانه خرابه داشت و دیگر هیچی نداشت. هیچ کاری هم بلد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
دعای پیرزن: حکایت جراحی که هواپیمایش دچار سانحه شد تا دعای پیرزن مستجاب شود!
دکتر بلافاصله به اطلاعات پرواز رفت و خطاب به آنها گفت: «من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت بزی که می خواست الاغ را خر کند اما خودش به فنا رفت!
روزی روزگاری یک الاغ و یک بز در انبار یک کشاورز زندگی می کردند. بز خیلی حسود بود. بز یک…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد فقیری که روزی بی زحمت می خواست و دلیل جالبی داشت!
مردی در زمان حضرت داود(ع) ، پیوسته اینگونه دعا می کرد: خداوندا رزق و روزیِ بی زحمت و بدون کار…
بیشتر بخوانید »