ناهید بازیگر فیلم در آرزوی ازدواجرپس از 34 سال و تجربه اش از مهاجرت به امارات +عکس و بیوگرافی

ناهید بازیگر فیلم در آرزوی ازدواج کمند امیرسلیمانی است. وی در ۱۶ خرداد ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. وی فارغالتحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۳۷۶ است. بازی در نمایش «سنجابها» در سن ۷ سالگی نخستین فعالیت او در عرصهٔ تئاتر به حساب میآید.
امیرسلیمانی در سال ۱۳۶۰ به تلویزیون آمد و در سال ۱۳۶۵ در فیلم سینمایی «ترنج» به هنرنمایی پرداخت. وی همچنین دختر سعید امیرسلیمانی و خواهر سپند امیرسلیمانی از بازیگران سینما است. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر در مجموعه فیلم و سریال مجله خبری چشمک با بیوگرافی ناهید بازیگر فیلم در آرزوی ازدواج همراه باشید.
بیوگرافی ناهید بازیگر فیلم در آرزوی ازدواج
این بانوی بازیگر (کمند امیر سلیمانی) در خانواده ای هنرمند متولد شد و پدرش سعید امیرسلیمانی از هنرمندان سرشناس سینما و تلویزوین و برادرش سپند امیرسلیمانی هم از بازیگران معروف سینما و تلویزی.ن است.
کمند امیرسلیمانی، ناهید بازیگر فیلم در آرزوی ازدواج فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1376 است. مادر کمند امیرسلیمانی در این خانواده هنرمند با سختی های زیادی روبرو بود اما توانست از پس سختی های زندگی با سه هنرمند برآید.
زندگی شخصی
ورقا عامری همسر کمند امیرسلیمانی است که در رشته عکاسی فعالیت میکند و این زوج هنرمند چند سال در دبی زندگی کردند و کمند امیرسلیمانی بعد از چند سال دوری از وطن باز به ایران بازگشت و فعالیت های هنری اش را از سر گرفت. خبرهای متعددی از جدایی کمند امیرسلیمانی و همسرش به گوش میرسید اما این موضوع به صورت رسمی تایید نشده است اما این زوج سالهاست که در کنار هم دیده نشده اند.
حاصل ازدواج کمند امیرسلیمانی و ورقا عامری یک پسر به نام ایلیا است که با کمند امیرسلیمانی زندگی میکند.
بازیگری
کمند امیرسلیمانی به واسطه تولد در خانواده ای هنرمند خیلی زود به سمت بازیگری سوق پیدا کرد و از همان دوران کودکی با پدرش روی صحنه تئاتر میرفت و در نمایش های پدرش به ایفای نقش پرداخت.
بازی در نمایش سنجاب ها در سن 7 سالگی اولین تجربه بازیگری کمند امیرسلیمانی در تئاتر بود و این بانوی هنرمند سال 65 با بازی در فیلم ترنج به سینما آمد.
پدرسالار
سریال پدرسالار به کارگردانی اکبر خواجویی در سال 72 ساخت شد و بازی کمند امیرسلیمانی در نقش آذر این سریال یکی از ماندگارترین نقش آفرینی های او بود. کمتر کسی از اهالی دنیای هنر پیدا میشود که آذر سریال پدرسالار را نشناسد و از این نقش آفرینی به عنوان یکی از بهترین سریال های او یاد نکند.
اغلب موفقیت های کمند امیرسلیمانی با بازی در سریال های تلویزیونی حاصل شد و اگر در سینما هم موفقیت هایی کسب کرد اما بیشتر مخاطبان او را با نقش های تلویزیونی اش می شناسند. کمند امیرسلیمانی در سینما هم موفق بود. او برای بازی قابل قبول و متفاوتش در فیلم قرمز در هفدهمین جشنواره فیلم فجر مود تقدیر قرار گرفت.
فیلم در آرزوی ازدواج
در آرزوی ازدواج فیلمی ایرانی به کارگردانی اصغر هاشمی محصول سال ۱۳۶۹ است. پسری با نام جهانگیر پس از پایان خدمت سربازی تصمیم دارد با دختری به نام ناهید ازدواج کند. اما پدر ناهید شرط ازدواج را داشتن کار مناسب تعیین میکند. جهانگیر که در مهلت تعیین شده موفق به پیدا کردن کار نشده از پدر بازنشستهاش (ماشااله خان) کمک میطلبد. ماشااله خان تصور میکند که به خاطر خدمت صادقانهاش در دستگاه اداری، فرزند او را استخدام میکنند. با این نیت به به مرکز میآید تا از رئیس کارگزینی استمداد جوید. در مرکز به دام واسطهای میافتد که مسیر زندگی او را تغییر میدهد….

فیلم تلویریونی
وی آثار متعدد سینمایی و تلویزی.نی نقش آفرینی کرده است که ما تنها به چند سریال معروف او شارع کرده ایم.
- ایکسری (۱۳۹۸)
- جوان ماندگان (۱۳۹۴)
- رستم و سهراب (۱۳۹۲)
- جایزه برای بازندهها (۱۳۹۱)
- دروازهٔ روی هشت (۱۳۹۱)
- بابای من خوانندس (۱۳۹۰)
- شمارههای انتظار (۱۳۹۰)
- شاید دوست شاید دشمن (۱۳۸۷)
- اگر تو نبود (۱۳۸۵)
- یکی بود یکی نبود (۱۳۸۸)
- پدرسالار (١٣٧٢)
اولین حضور در قاب تلویزیون
مخمصه نام یک مجموعهٔ تلویزیونی به کارگردانی فرهاد مجدآبادی است که در زمستان سال ۱۳۶۲ ساخته شد و در نوروز ۱۳۶۳ از شبکه ۱ پخش گردید. مردی، از همسایگان و اهالی محل، برای لولهکشی آب رحمت آباد پول جمعآوری میکند و با این پول برای خودش اتومبیلی میخرد. این امر مشکلات و مسائلی را دربردارد….
در سریال «مخمصه» شاهد بازی “کمند امیرسلیمانی” در نقش “فریده” به عنوان دختر “آقای شهریاری” هستید. “کمند امیرسلیمانی” در این سریال مقابل دوربین رفته و به نوعی میتوان گفت در کنار پدرش نقش خودش را بازی کرده است.
مصاحبه ای خواندنی با کمند امیر سلیمانی
کمند امیرسلیمانی بازیگری است که در اوج جوانی و روزهایی که می توانست پشت سر هم در سینما و تلویزیون کار کند، ترجیح داد به کشور امارات مهاجرت کند و اولویت برای بازیگری را کنار بگذارد. او شش سال با زندگی در دوبی سینما را از دور زندگی کرد، گرچه مدام در رفت و آمد بود و با همین روند تجربه هایی را در فیلم ها وس ریال ها داشته است.
او به عنوان کسی که سال ها با زندگی در خارج از کشور آن هم کشوری که فقط دو ساعت با هواپیما از ایران فاصله دارد، درباره تجربه تلخش از مهاجرت می گوید و معتقد است هیچ جایی نمی تواند رنگ و بوی زادگاه آدمی را داشته باشد. او به عنوان یک شاهد عینی نمونه خوبی بود تا درباره اقامت در یک سرزمین دیگر سخن بگوید.
شما به عنوان کسی که خارج از ایران زندگی کرده اید، می توانید درباره واقعی یا غیرواقعی بودن تصویری که سینمای ایران تا امروز از مهاجرت داشته است صحبت کنید، به نظرتان تا چه حد به روایت درست از مفهوم مهاجرت نزدیک شده ایم؟
شاید مشکلات مهاجرت خیلی کلیشه ای در سینمای ایران روایت شده باشد، اما این واقعی ترین تصویری است که از مهاجرت داشته ایم، چون درست است. همه کسانی که تجربه مهاجرت نداشته اند، رفتن به خارج از کشور را یک آرزو می دانند و آن را دست نیافتنی. اما من شش سال در کشوری بود که با همه امکاناتی که در اختیار شهروندان بود، چیزی را در خودش داشت که هیچ زادگاهی در خودش ندارد.
شما در بهترین و موفق ترین حال چیزی را در خارج از کشور گم می کنید که هرگز با حضور در وطنتان با آن مواجه نخواهید بود. فکر می کنید چرا تحصیل کرده های بزرگ و دکترها و مهندسان سرشناس بعد از گذشت سال ها و حتی در دوران بازنشستگی به ایران بر می گردند؟!
چون هیچ جایی حال زادگاه را ندارد. بعضی از ایرانیان هم در خارج از کشور شخصیت و هویت خود را گم می کنند. من گاهی با افرادی در دبی رو به رو می شدم که انگار از یک کره دیگر آمده بودند.
چطور؟
در ایران نوعی مهربانی را می بینیم که ایرانی های خارج از کشور هرگز آن را ندارند. مثلا اگر در ایران یک نفر روی زمین بیفتد، چندین نفر سریع دست آن نفر را می گیرند و بلندش می کنند، اما در خارج از کشور گاهی ایرانیان برای هم پشت پا می گیرند تا هم وطنشان به زمین بیفتد. آن قدر برای من این موارد عجیب بود که در روزهایی آرزو می کردم مشتری های زیادی در کارم داشته باشم تا هرگز حاضر نشوم با ایرانی ها کار کنم.
چرا؟
مطمئنم که اگر همان آدم ها در ایران بودند، هرگز حاضر نبودند این همه رقابت ناسالم داشته باشند. آن جا همه یک نقاب روی صورت دارند. باید طوری باشد که همه زره بپوشیم و ماسک بزنیم. من به عنوان کسی که کار فرهنگی می کردم، نمی توانستم با دوستی معاشرت کنم که با او حرف مشترک داشته باشم.
خانم های آن جا همه حرف ها و افکارشان در کفش های پاشنه بلند و کیف مارک دارشان خلاصه می شد و این برای من خیلی سخت بود. اصلا معاشرت با آن ها طوری بود انگار به دهه 60 سفر کرده باشید و با دنیای اطراف ارتباط نداشته اند.
من همیشه گفته ام در ایران شما با تلفن کردن به پنج تن از دوستانتان و تماس با سوپر محل و تهیه ژامبون و نان می توانید بهترین اوقات را بگذرانید. اما در خارج از کشور لذتی این چنینی وجود ندارد! فقط امنیتی برای شغل در آن جا هست که ایران هنوز از این جهت مخصوص امنیت کاری خودش را ثابت نکرده است.
به نظر شما که خارج از کشور زندگی کرده اید، آیا یک بازیگر می تواند با مهاجرت به کشوری دیگر موفق شود؟
بازیگران هیچ وقت خارج از کشور موفق نمی شوند. درست مثل آن زمانی است که دکترهای هندی به ایران آمده بودند و در شهرستان ها فعالیت می کردند.
اگر اتفاقی برای یکی می افتاد و قرار بود به دکتری مراجعه کند، با شنیدن هندی بودن آن سر باز می زد. ما بازیگران هم مثل همان دکترهای هندی هستیم، بنابراین من فکر نمی کنم بازیگران هم بتوانند در فضایی خارج از ایران هویت مورد نظر را پیدا کنند. هیچ بازیگر جهان سوم و آسیایی در هالیوود نمی تواند راه خود را به بهترین نحو پیدا کند.
تعداد انگشت شماری بازیگر در سینمای شرق هست که به سرزمین غرب راه پیدا کرده اند و حضورشان هم چندان مداوم و گاهی اوقات چشم گیر نبوده است.
شما تجربه کار هنری در خارج از کشور را داشته اید؟
بله، تئاتری را با پدرم و سپند (برادرم) در دبی اجرا کردیم که اصلا قابل مقایسه با تجربه در ایران نیست. ضمن این که من در کشور هنرپروری هم زندگی نمی کردم، مثلا اگر در پاریس بودم که تئاتر رفتن یکی از کارهای روزمره شان بود و من قرار بود این تجربه را بیان و با تجربه در ایران مقایسه کنم موضوع فرق داشت، اما دبی تازه چند سال کوتاه است که سینما رفتن را تربیت و اساس تفریحات کرده است.
از این که چندین سال در ایران زندگی نکردید و زندگی کاری تان با این رفت و آمد تحت الشعاع قرار گرفت، پشیمان نیستید؟
به هر حال این ریسک بزرگی بود که من کردم و چون همه کارگردانان دوست دارند بازیگرشان هنگام کار در کنارشان باشند و من هم چون زندگی ام آن جا بود، نمی توانستم مثلا شش ماه برای یک سریال در ایران بمانم و این شرایط کاری من را سخت تر می کرد. اما می خواهم بگویم اصلا از این تجربه شش ساله پشیمان نیستم.
مصاحبه با علی ضیا و صحبت های جالب درباره ازدواجش
او برای اولین بار درمورد زندگی خصوصی خود با علی ضیا صحبت کرد و اینگونه به برخی از شایعات مبنی بر داشتن همسری پولدار و .. خاتمه داد.
علی ضیا :
کمند امیر سلیمانی، تصویر من علی ضیا این بوده، خانم کمند ازدواج کرده با یک آدم خیلی پولدار، انتخابش این بوده که آدم پولدار رو باهاش ازدواج کنه، بعد رفتن دبی، همه خانواده اش رو هم برده چون آدمه خیلی پولدار بوده و اون آدم ورشکست شده و چون اون آدمه ورشکست شده جدا شده و برگشتید.
من اینو تصور می کردم تا به امروز و فکر می کنم تصور بخش مهمی از جامعه هم این شکلیه. …..
11 ساله جدا شدید؟
کمند امیر سلیمانی در پاسخ: بله ؛ و اینجا اولین باره که من رسما دارم راجع به این قضیه صحبت می کنم.
علی ضیا: شوهر پولدار کردید شما؟
کمند امیر سلیمانی: نه؛ خیلی معمولی، نه بی پول و نه پولدار.
کمند امیر سلیمانی، باهم زندگیمون رو درست کردیم در واقع؛ ایشون هم تلاش کرد فقط من نبودم. 5 سال از بهترین سالهای دهه سی عمرم رو هم گذاشتم و در اوج اینکه داشتم اینجا کار می کردم، کارو ول کردم و رفتم که زندگی جدیدی بسازیم خوب اولین راهش هم این بود که توی حرفه ایشون شروع کنیم که عکاسی بود. حساب کتاب ها جور در نیومد و … .
کمند امیر سلیمانی، با توجه به این بخش کوتاه منتشر شده از این برنامه، روشن شد که کمند امیرسلیمانی برخلاف شایعات با فرد پولداری ازدواج نکرده بود و در نقطه مقابل کاملا مطابق شایعات، سالهاست از همسرش جدا شده است.