داستان های پندآموز
-
تفریح و سرگرمی
حکایت زنان حیله گر و جذاب و قول و قرار در حمام+ بخش دوم
با حکایت زنان حیله گر و جذاب بخش دوم همراه باشید.
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت زنان حیله گر و جذاب و قول و قرار در حمام+ قسمت اول
در روزگار قديم يکروز سه زن توى حمام دربارهٔ مکر زنان باهم حرف مىزدند. عاقبت با همديگر دعواشان شد چون…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت حلال و حرام از سری داستان های هزار و یک شب | جادوی پول حلال
مرد فقيرى از زور بيکارى زن و بچه را گذاشت و به ولايت غربت رفت فرجى در کارش پيدا بشود…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ملانصرالدین و دود کباب | ملانصرالدین و دود کبابی که سیرش کرد!
فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت، دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده، باد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان زن حریص و ماهی | حکایت زنی که آنقدر طمع داشت که هیچ چیز راضیش نمی کرد!
مرد ماهيگيرى بود که زندگيشُ از صيد ماهى گذران مىکرد. خودش بود و زنش، تو يه خرابه هم زندگى مىکردن.…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود | وقتی ملا نصرالدین خواست ثواب کند، اما کباب شد!
ملّا نصرالدین توی اتاق خانه اش خوابیده بود و از سرما لحاف را تا زیر گلویش کشیده بود و داشت…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ملانصرالدین و سوزن لرزان | وقتی ملا نصرالدین نیمی از جمعیت شهر را سر کار گذاشت!
روزی ملانصرالدین در بازار مشغول گشت و گذار بود. سرش را به راست و چپ برگرداند و دوستان خود را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد می شود | حکایت اهمیت کارها هر چند کوچک بر سرنوشت انسان!
پسربچه ای بود که اصلاً نمی دانست دزدی یعنی چه و به چه کاری می گویند دزدی . این پسربچه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر پر رو | درسی که ملا نصرالدین به فقییر پر رو داد!
ملانصرالدین نگاهی به آسمان انداخت و به خورشید که یکراست بر سرش میتابید نگاهی انداخت. تا چند دقیقه دیگر ملا…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مثل سگ پشیمان است | حکایت سگ طمعکاری که طمع کار دستش داد!
سگ تنبل و بیکاری در دهی زندگی میکرد. این سگ بیکار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یک وعدهی سیر…
بیشتر بخوانید »