حکایات کهن
-
زندگی
حکایت کوتاه تاریخی گرگ طمعکار | روزنه های کوچک زندگی ات را به طمع آینده نبند!
ﺭﻭﺯﯼ ، ﮔﺮﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﯾﮏ ﻏﺎﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
مرد حکیم و دختر لجباز: داستان دختری که لگنش شکست و یک گاو به دادش رسید!
ماجرای دختری است که از ناحیه لگن آسیب می بیند ولی اجازه نمی دهد کسی به او دست بزند تا…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت عروسی که شب زفاف به دیدار عشق قدیمی رفت: داستان عشق و جوانمردی و غیرت!
پسر وزير آمد خواستگارى دختر. پسر عمو وقتى اين موضوع را شنيد آمد پيش دختر و گريهکنان گفت: 'تو را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد شاطر و جن | داستان مردی که مهمان عروسی جنها شد!!!
مرد شاطرى مقدارى گندم داشت. صبحها بيرون مىرفت و زمينش را شخم مىزد. يکبار غروب وقتى به خانه برگشت........با حکایت…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان چه کشکی چه پشمی!؟ | حکایت چوپان خسیسی که نذر کرد و بعداً پشیمان شد!
در روزگاران قدیم گوسفند دار خسیسی در یک روستا زندگی می کرد. خساست او به حدی بود که برای چراندن…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد خسیس و مار | آخر و عاقبت خساست!
روزى از روزها، مرد ثروتمند شنيد که در شهر خيوه (خوارزم شهرى در آسياى ميانه ازبکستان) گاو و گوسفند ارزان…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان شنیدنی پیرمرد برزگر و خرس طماع!
پيرمردى بود که قطعه زمينى داشت. اين پيرمد نان سالانهٔ خود و هفت دختر خود را از کشت زمين بهدست…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ضرب المثل آواز خر در چمن | حکایت مردی که در حمام آواز می خواند و فکر می کرد که خواننده است!
روزی شخصی برای نظافت به حمام می رود، از قضا غیر از او، کس دیگری در حمام حضور نداشت، به…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت قدیمی آبجی قورباغه | زن ساده دل و ابلهی که با ندانم کاری، شوهرش را تا پای چوبه دار برد!
در روزگاران گذشته فقیرى بود که از بداقبالى یا شاید هم خوشاقبالى زن سادهلوحى و ابلهى نصیبش شده بود. یک…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان عشق به پستچی | داستان دختری 14 ساله که عاشق جوان پستچی محلشان شد!
خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم ، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم…
بیشتر بخوانید »