حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه قاجار | داستان ساخت خانه عروسکی برای دو کوتوله!

فرانک حمیدی19 آذر 1402آخرین بروزرسانی: 18 دی 1402

0 زمان تقریبی مطالعه 3 دقیقه

حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه: ناصرالدین شاه قاجار، چهارمین پادشاه سلسله قاجار از جمله پادشاهانی است که در کنار سیاست و حکومتداری به اموری چون هنر، سیاحت و تفریحهای متنوع پرداخته است. علاوه بر شیوه و نوع حکومتداری وی که تاکنون بارها از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته، نوع تفریحات وی نیز از جمله مسائل جالب و قابل توجه بوده و جای پرداختن به آن محسوس است.

ناصرالدین شاه علاقه مفرطی به تفریحات گوناگون داشته و بخش عمده‌ای از اوقات خود را صرف آن می‌کرده است. در ادامه به حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه در بخش فرهنگ و هنر در مجموعه تاریخ و تمدن مجله خبری چشمک خواهیم پرداخت.

شاید بپسندید: معنی نام پرنسس های دیزنی به فارسی چی میشه+بخش دوم معانی و تصاویر پرنسس ها

حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه بجز انبوه دلقک ها، ۳۷ آدم کوتاه قامت نیز داشت. از این میان مردی بود ۸۸ سانتی بنام خواجه فندقی که میخواست ازدواج کند و شاه نیز با خنده می گفت: آخه پدر سوخته، کی زنِ تو انچوچک میشه!

یک روز شاه در قصر فیروزه چشمش به یک دختر ۹۰ سانتی بنام بی‌بی‌نقلی افتاد پس دستور داد او را بیاورند! فراشی دخترک را همچون عروسکی زیر بغل زد و بدون توجه به التماس و گریه‌های دختر، او را درنزد شاه بر زمین گذاشت.

احتمالاً بپسندید: معرفی بازیرگران اصلی و داستان سریال جومونگ 3 + عکس

بی‌بی نقلی که چادر از سرش افتاده بود سراسیمه بدنبال چادرش میگشت و این حرکت موجب قهقهه شاه و اطرافیان گشت!. سپس شاه به خواجه فندقی گفت: ارادهٔ ما بر این است که با بی‌بی‌نقلی ادواج کنی و دستور می دهیم برایتان خانه‌ای با اسباب و وسایل متناسب با قد و هیکل خودتان بسازند.

هر روز درباریان و شاه و حرمسرا برای تفریح به دیدن آنها و خانه‌ عروسکی میرفتند و هیچکس توجه نداشت که این شوخی منجر به بروز فاجعه‌ای خواهد شد. تا اینکه خبر به دکتر طولوزان فرانسوی رسید و به نزد شاهِ بوالهوس رفت:

قربان نبایستی این دو را زن و شوهر کنید! هردو سالم هستند. بدون شک بی‌بی نقلی باردار خواهد شد و چون لگن خاصره‌اش کوچک است قادر به وضع حمل نبوده و خواهد مُرد.

شاید بپسندید: عکس های دیدنی پرنسس های دیزنی که وارد عرصه مُد شده اند+ بخش پایانی

حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه با اوقات تلخی و خشونت گفت:

مگر موش نمی زاید؟! خرگوش چطور؟!

دکتر که از بلاهت شاه حیرت کرده بود،گفت:

موش و خرگوش میزایند اما شیر و پلنگ را نمی توانند بزایند! نوزاد این دو نفر در اندازه دیگر انسان ها خواهد بود.

شاید بپسندید: سرنوشت سوسانو، آیا در تاریخ سوسانو توسط جومونگ کشته شد!؟| عکس

ولی شاه پاسخ داد:

که از این دو یک نوزاد کوتوله زاده خواهد شد! چون ارادهٔ ملوکانه ما چنین است.

خانه که آماده شد عروس و داماد را بر اسب های کوچک گذاشته و جشن مفصلی گرفتند و درحالی که شاه از خنده ریسه می رفت آنها را همچون عروسکی، دست بدست به درون حجله فرستادند.

تا اینکه بی‌بی‌نقلی باردار شد و شکمش چنان بالا آمد که روی زمین کشیده میشد و دیگر قدرت راه رفتن نداشت و بیچاره خواجه فندقی که شیفته و عاشق همسرش بود، او را سرپا می گرفت تا رفع حاجت کند.

یک شب خواجه فندقی در محوطه کاخ فریاد میزد و مویه میکرد که به فریادم برسید، بی‌بی نقلی داره خفه میشه! خبر به پادشاه قدر قدرت! رسید و بدنبال دکتر طولوزان فرستاد اما وقتی دکتر رسید که از فشار جنین قلب مادر بازایستاده بود.

احتمالاً بپسندید: عکس های شخصی جونگ ریو وون بازیگر اصلی جومونگ 3

حکایت دردناک کوتوله های ناصرالدین شاه

پس از مرگ بی‌بی نقلی، رخت سیاه در تن شوهرش ماندگار شد و هرگز نخندید و پس از یکسال در یک شب سرد زمستان جسد سیاه شدهٔ خواجه فندقی را در کنار گور همسرش یافتند. ظاهرا هرشب به گورستان میرفت تا آنها تنها نباشند تااینکه خودش نیز از خانه عروسکی به خانه ابدی شتافت.

منبع: پشت پرده های حرمسرا، استاد حسن آزاد، خلاصه ای از صفحه های ۴۶۰ تا ۴۶۶_ که از مقالهِ مجلهِ زنِ روز شماره ۶۷۳ گرفته شده است.

شاید بپسندید: عکس های حیرت آور از شباهت فوق العاده عجیب بازیگران معروف ایرانی با بازیگران ترک!