داستان های پندآموز
-
تفریح و سرگرمی
حکایت ملانصرالدین و سوزن لرزان | وقتی ملا نصرالدین نیمی از جمعیت شهر را سر کار گذاشت!
روزی ملانصرالدین در بازار مشغول گشت و گذار بود. سرش را به راست و چپ برگرداند و دوستان خود را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد می شود | حکایت اهمیت کارها هر چند کوچک بر سرنوشت انسان!
پسربچه ای بود که اصلاً نمی دانست دزدی یعنی چه و به چه کاری می گویند دزدی . این پسربچه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر پر رو | درسی که ملا نصرالدین به فقییر پر رو داد!
ملانصرالدین نگاهی به آسمان انداخت و به خورشید که یکراست بر سرش میتابید نگاهی انداخت. تا چند دقیقه دیگر ملا…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مثل سگ پشیمان است | حکایت سگ طمعکاری که طمع کار دستش داد!
سگ تنبل و بیکاری در دهی زندگی میکرد. این سگ بیکار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یک وعدهی سیر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه الو اطلاعات: داستانی جالب که رکوردار خوانش در دنیا است!
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من ۹-۸ ساله بودم، یادم میآید…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت خر دردمند و گرگ نعلبند| دیوانه در کار خود هشیار است!
یک روز یک مرد روستایی یک کوله بار روی خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود.…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان بازرگان و رمال طمعکار | حرص و آز دشمن همیشگی انسان!
در يکى از شهرها، رمالى زندگى مىکرد که در کار خود بسيار استاد بود. روزى از روزها به حجرهٔ بازرگانى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ضرب المثل شتر دیدی ندیدی | نه شترت را دیدم نه همسرت را!؟
مردی در صحرا به دنبال شتر خود می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد کرد. درباره شترش از او…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مرد ماهیگیر و ماهی جادویی | حکایتی جالب از زیاده طلبی آدمها که تمام نشدنی است!
مرد ماهیگیر و همسرش در ساحل یک دریای زیبا با خوبی و خوشی زندگی مر کردند. مرد هر روز به…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
میراث پیرمرد برای پسرانش | میراث بی ارزشی که سبب پولدار شدن بچه هاش شد!
در زمان قديم، پدرى بود که پس از مرگش، نردباني، طبلى و گربهاى براى سه پسرش به ارث گذاشت. نردبان…
بیشتر بخوانید »