تاریخ و تمدن

یعقوب لیث صفاری، مردی که برای حفظ فرهنگ و زبان فارسی سنگ تمام گذاشت!

یعقوب لیث صفاری یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایران در قرن سوم هجری (نهم میلادی) است. او با اقدامات خود در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، نقش مهمی در احیای هویت ملی و استقلال ایران ایفا کرد. یعقوب علاوه بر اینکه بنیان‌گذار سلسله صفاریان بود، در حفظ و ترویج زبان و فرهنگ ایرانی و فارسی نیز تأثیر قابل‌توجهی داشت. در ادامه، به بررسی جنبه‌های زندگی سیاسی و فرهنگی او می‌پردازیم:

آغاز زندگی یعقوب لیث

یعقوب در حدود سال ۲۰۵ هجری (۸۱۹ میلادی) در روستای قُنا، نزدیک زرنگ (سیستان)، در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. او در ابتدا به حرفهٔ رویگری (مسگری) مشغول بود و به همین دلیل لقب «رویگر» گرفت. با این حال، زندگی سخت و استعداد بالای او در مدیریت و جنگ باعث شد به‌تدریج به سوی قدرت سیاسی و نظامی حرکت کند.

یعقوب لیث ابتدا به گروهی از عیاران پیوست؛ عیاران دسته‌های مردمی و جوانانی بودند که علیه ظلم و فساد مبارزه می‌کردند. یعقوب به زودی رهبری این گروه‌ها را بر عهده گرفت و توانست با شجاعت و مهارت نظامی، بر سیستان مسلط شود. در سال ۲۴۷ هجری قمری، او فرمانده کل نیروهای سیستان شد و به تدریج مناطق اطراف را تحت سلطهٔ خود درآورد.

تشکیل حکومت صفاریان

اگر چه یعقوب لیث در سال ۲۶۵ هجری قمری (۸۷۹ میلادی) درگذشت اما در مدت کوتاه حکومتش توانست پایه‌های یک ایران مستقل را بنا کند و الهام‌بخش نسل‌های بعدی شود. سلسلهٔ صفاریان پس از او ادامه یافت، اما دیگر نتوانست به قدرت و شکوه زمان یعقوب برسد.

او  در دوره‌ای ظهور کرد که ایران تحت سلطهٔ خلافت عباسی بود. او که از دل مردمی عادی و از طبقه‌ای فرودست برخاسته بود، توانست با رهبری گروه‌های عیاران و با بهره‌گیری از شجاعت و هوش نظامی خود، مناطق مهمی از ایران را از سلطهٔ عباسیان خارج کند. او به تدریج سیستان، خراسان، کرمان، فارس، و بخش‌هایی از هند را به قلمرو خود افزود.

یکی از اهداف اصلی یعقوب، استقلال ایران از خلافت عباسی بود. برخلاف برخی حاکمان محلی که به عنوان نمایندهٔ خلیفه عمل می‌کردند، یعقوب به‌صورت مستقل حکومت کرد و حتی به مقابلهٔ مستقیم با خلافت پرداخت. او با ارتش خود بارها به مناطق تحت کنترل عباسیان حمله کرد و بخش‌های وسیعی از ایران را آزاد کرد.

یعقوب لیث یک فرمانده نظامی برجسته بود که ارتش منظمی ایجاد کرد. او از مردان شجاع و زبردست برای تشکیل سپاهی قدرتمند استفاده کرد. یکی از دلایل موفقیت‌های او در میدان جنگ، انضباط و استراتژی قوی نظامی بود.

قلمرو یعقوب لیث در اوج قدرت شامل سیستان، کرمان، خراسان، فارس، سند، و بخش‌هایی از ماوراءالنهر بود. او حتی به بغداد، مرکز خلافت عباسی، نزدیک شد و قصد تصرف آن را داشت، اما در نهایت این هدف به‌دلیل بیماری و مرگ او محقق نشد.

توجه یعقوب لیث به زبان فارسی

اما مهمترین اقدام یعقوب لیث توجه به زبان ملی ایران یعنی فارسی بود. او از نخستین حاکمان پس از اسلام بود که به احیای زبان فارسی اهمیت داد. او در دورانی که زبان عربی بر امور اداری و فرهنگی ایران تسلط داشت، حمایت از زبان فارسی را آغاز کرد. داستان معروف او که به شاعری عربی‌گو گفت «چیزی بگو که من بفهمم»، نمادی از تلاش او برای ترویج زبان فارسی است.

در داستان ها آمده است که شاعری عرب در محضر او قصیده‌ای به زبان عربی برای او خواند. یعقوب پس از شنیدن شعر، با ناراحتی گفت:

چیزی بگو که من بفهمم!

این جمله بیانگر تمایل او به استفاده از زبان فارسی به‌جای عربی در امور رسمی و ادبی بود.

گرچه حکومت یعقوب بیشتر درگیر مسائل نظامی بود، اما یعقوب لیث یکی از نخستین حاکمان پس از اسلام بود که به شاعران و ادیبان فارسی‌زبان اهمیت می‌داد و آنان را تشویق می‌کرد که به زبان فارسی شعر بگویند. او معتقد بود که زبان فارسی باید زبان رسمی و فرهنگی ایرانیان باقی بماند و از سلطهٔ زبان عربی رهایی یابد.

یعقوب لیث با ایجاد فضایی برای رشد زبان فارسی، زمینه را برای سرایش اشعار و نگارش متون فارسی فراهم کرد. این رویکرد او به‌عنوان پایه‌ای برای احیای ادبیات فارسی در دوران‌های بعدی، به‌ویژه در دورهٔ سامانیان، تأثیر عمیقی گذاشت.

یعقوب با تأکید بر زبان فارسی، به بازسازی هویت ایرانی کمک کرد. او به مردم یادآوری کرد که زبان و فرهنگ ایرانی باید حفظ شود و این هویت نباید زیر سلطهٔ فرهنگی عربی فراموش شود. اقداماتی که یعقوب لیث آغاز کرد، در دوره‌های بعدی توسط حاکمان سامانی ادامه یافت و منجر به شکوفایی ادبیات فارسی در قرن‌های سوم و چهارم هجری شد.

یعقوب لیث علاوه بر زبان فارسی، بر عناصر دیگر فرهنگ ایرانی تأکید داشت. او به‌عنوان فردی که از مردم عادی برخاسته بود، ارزش‌های ایرانی همچون عدالت، شجاعت، و مردم‌داری را در حکومت خود ترویج کرد.

یعقوب با سبک زندگی ساده خود، به فرهنگ ساده‌زیستی و عدالت اجتماعی اهمیت می‌داد. داستان «نان خشک در چکمه» او گویای این ویژگی برجسته است. او تلاش کرد با رفتار و گفتار خود نزدیک به مردم بماند و مشکلات آنان را درک کند.

زندگی پر زحمت یعقوب لیث

می‌گویند در یکی از روزهای پرمشغله، یعقوب لیث مشغول لشکرکشی و جنگ بود. در میان لشکر و همراهان، زمانی که وقت غذا فرا رسید، سفره‌ای ساده برایش پهن کردند. اما یعقوب به جای آنکه از غذاهای رنگارنگ و پرزرق و برق بخورد، چکمه‌اش را باز کرد و تکه‌ای نان خشک را که در آن پنهان کرده بود بیرون آورد و شروع به خوردن کرد.

یکی از نزدیکانش با تعجب پرسید:

  • چرا نان خشک می‌خوری، در حالی که غذای بهتر در دسترس است؟

یعقوب در پاسخ گفت:

  • این نان خشک همیشه همراه من است تا اگر روزی دچار تنگدستی شدم، یادم باشد که چطور باید با کمترین امکانات زندگی کرد. این نان خشک به من یادآوری می‌کند که مردم کشورم در چه سختی‌هایی زندگی می‌کنند و من باید برای آسایش آنان تلاش کنم.

این داستان پیامی عمیق از همدلی، فروتنی، و مسئولیت‌پذیری حاکم نسبت به مردم خود دارد. یعقوب لیث با این رفتار نشان می‌دهد که حتی در اوج قدرت، از سختی‌ها و مشکلات مردم غافل نیست و همواره خود را آماده شرایط دشوار می‌کند.

یعقوب لیث صفاری
آرامگاه یعقوب لیث صفاری

یعقوب لیث نماد مقاومت در برابر سلطهٔ خارجی و احیای فرهنگ ایرانی است. او به عنوان یکی از نخستین قهرمانان ملی ایران پس از اسلام شناخته می‌شود و نامش در تاریخ به عنوان مردی که با اراده‌ای آهنین برای آزادی و استقلال کشورش جنگید، جاودانه شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × یک =

دکمه بازگشت به بالا