حکایت
-
تفریح و سرگرمی
ملا نصر الدین و کوزه عسل | وقتی ملا نصرالدین کلاه قاضی شهر را برداشت!
ملا نصرالدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تائید میکرد ولی از بخت بد وی، قاضی اصلاً کاری…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
چند داستان کوتاه جالب: وقتی شانس در خانه ات رو میزنه و تو پس میزنی!
صد ها سال پیش در کنار رودخانه ای پر آب در سرزمین هندوستان یک مرد پارس سرزمین ها و باغ…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح به جمالت نناز که به تبی بند است، به مالت نناز به شبی بند است از کجا آمده است!؟
در گذشته جوانی زندگی می کرد. روزی از روزها جوان از روی دل تنگی شروع به خواندن آوازی کرد. از…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ناشکری شتر: پند خرگوش به کار شتر نمیآید!
مرد شتربان شتری بارکش داشت و هرروز بارهای مردم را بار شتر میکرد و به منزل میرسانید و مزدش را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت بهرام و پاداش نیکی به حیوانات: قلب پاک جوان باعث شد که او داماد شاه شود!
زن پيلهور پسرى زائيد. اسم او را گذاشتند بهرام. بهرام هنوز بچه بود که پدرش مرد و مادر او سالها…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
کار از محکم کاری عیب نمی کند | داستان مردی که پاهای همسرش را می بست تا بیرون نرود!
ملانصرالدین با زنی ازدواج کرد که خیلی صحبت می کرد به طوری که به لحاظ پر حرفی زبان زد همه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
دروغگو و دنبه گوسفند | حکایت مردی که با دنبه، سبیل اش را چرب و ادای ادم های پولدار را در می آورد!
روزی روزگاری در شهری مرد فقیر و در عین حال لاف زن زندگی می کرد. او وضعیت اقتصادی چندانی نداشت،…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مدیر ورشکسته | داستان جالب درباب اینکه اعتماد به نفس می تواند عامل اصلی موفقیت باشد!
بدهی شرکت خیلی زیاد شده بود و مدیر راهی برای بیرون آمدن از این وضعیت نداشت. طلبکارها دائماً پیگیر طلب…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت طرف دلش گیلاس می خواست، اما قسمتش بادمجان شد!
روزگاری چوپان ساده دل و فقیری بود که در این دنیا فقط با دو تا گوسفند در یک بیابان به…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت آموزنده: برای اینکه زندگی ات تغییر کند، بز زندگی ات را بکش!
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند…
بیشتر بخوانید »