حکایت
-
تفریح و سرگرمی
حکایت ضرب المثل دسته گل به آب دادن | داستان مردی که با نحسی خود عروسی را به عزا تبدیل کرد!
دو برادر بودند که یکی از آنها به عقیده مردم قدمش سبک و مبارک بود و دیگری قدمش بد بود…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت تا پول داری رفیقتم قربان بند کیفتم | داستان دوستانی که مگس دور شیرینی هستند!
در عهد قدیم مردی ثروتمندی بود که فرزندی عیاش داشت. هرچه پدر به فرزند خود نصیحت می کرد که با دوستان بد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
امتحان رفقا: حکایت تاجری که دوستان پسرش را در رفاقت امتحان کرد!
تاجرى بود که یک پسر داشت. اين تاجر روزى ده تومان به پسر مىداد. پسر هم پول را خرج سينما…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کهن قاضی و همسر بازرگان | قسمت اول
مردى بازرگان از سرزمين آذربايجان روانهٔ هندوستان شد و چون به شهر غزنين رسيد آب و هواى آنجا را پسنديد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دختر زیبای حاکم و شرط عجیب ازدواج برای سه خواستگار جوانش!
در زمان قدیم حاکم یکی از شهرها دختری داشت که خیلی زیبا بود و خواستگاران فراوان داشت. با دختر زیبای…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان سلیم جواهر فروش | حکایت جواهر فروشی که می خواست از سرنوشت فرار کند!
جواهرفروشی بود به نام «سلیم» که ثروت زیادی داشت. سلیم، عاشق سیر و سفر بود. یک روز که با کشتی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان پسر عیاش بازرگان: حکایت پدری که به پسرش خودکشی کردن آموزش داد!
در روزگارهاى گذشته، در شهر اصفهان، مرد تاجرى زندگى مىکرد که ثروت بىحساب داشت ولى خداوند جز يک پسر، اولاد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت پسر باسواد چوپان | حکایت پسری که وقتی باسواد شد، کار باباش رو چند برابر کرد!
چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان و این پسر کمک پدر همی کرد در شمارش و آمارگیری از گوسفندان.…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت بار الاغ را که بردارند پالانش را هم به مقصد نمی رساند!
هیزم شکنی، الاغ و شتری داشت و از آنها برای حمل هیزمش کمک می گرفت. هیزم ها را بار آنها…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی پادشاه و پیرزن | پیرزنی که مسجد ساخته شده توسط شاه را به نام خود کرد!
پادشاهی از پادشاهان خواست تا مسجدی در شهر بنا کند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی…
بیشتر بخوانید »