قصه
-
تفریح و سرگرمی
اصطلاح از آتشی که افروختم خودم سوختم از کجا آمده است+داستان جالب و شنیدنی
در جنگلی سرسبز ، روباهی در کنار شغالی زندگی میکرد. روباه لاغر و ضعیف بود و زور بازویی نداشت ولی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
افسانه چوپان کچل و دختر کدخدا از داستان های قدیمی روستائیان ایران زمین!
چوپان کچلى بود که هر روز گاو و گوسفندهاى اهالى ده را به صحرا مىبرد و مىچراند و با پولى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
اصطلاح مثل سگ پشیمان است از کجا آمده است!؟ | حکایت سگی که طمعکاری، کار دستش داد!
سگ تنبل و بیکاری در دهی زندگی میکرد. این سگ بیکار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یک وعدهی سیر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی مردی که میخواست زبان گربه ها را بیاموزد!
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
پادشاه و پیرزن: حکایت پیرزنی که مسجد پادشاه را به نام خود کرد!
پادشاهی از پادشاهان خواست تا مسجدی در شهر بنا کند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد خسیس و مار: مرد تاجر ثروتمندی که خسیس بودنش، باعث هلاکتش شد!
روزى از روزها، مرد ثروتمند شنيد که در شهر خيوه (خوارزم شهرى در آسياى ميانه ازبکستان) گاو و گوسفند ارزان…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مرد حق نشناس و سگ باوفا از داستان های زیبای مثنوی مولانا
یک رهگذر از راه رسید و دید مردی در کنار جسد یک سگ نشسته و برای او های های گریه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
قصه برادر و خواهر از افسانه های مغرب زمین: عشق و محبت هر طلسمی را باطل می کند!
روزی روزگاری برادر و خواهری بودند که یکدیگر را خیلی دوست داشتند. آنها با پدر و مادرشان بهخوبی زندگی میکردند،…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان اصطلاح زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد !
ابریشم باف بسیار با مهارت بود و همه نقشهای زیبا و هنری را در طرح خود به کار میبرد. دزد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان شنیدنی اصطلاح جالب در دروازه را می شود بست اما دهان یاوه گو را نمی شود!
پیرمردی بود که می خواست به روستای دیگری برود.پیرمرد یک الاغ بیشتر نداشت.می خواست پسرش را سوار الاغ بکند وخودش…
بیشتر بخوانید »