;
تفریح و سرگرمیحکایت

داستان ضرب المثل حرف مرد یکی است!

ضرب المثل حرف مرد یکی است: همه ما از  کودکی با داستان های ملانصرالدین آشنایی داریم.ملا نصرالدین، شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، آذربایجانی، ترکیه ای، افغانستانی، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که حتی در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته شده‌است. ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد. امروز در این مطلب به داستان ملا نصرالدین و حکایت ضرب المثل حرف مرد یکی است، خواهیم پرداخت.

شاید بپسندید: داستان ضرب المثل آخرش معلوم شد توی ظرف یارو چی بود

ریشه ضرب المثل حرف مرد یکی است

نقل شده است که مردم در زمان های قدیم سن چهل سالگی را سن پختگی رفتار و کردار و نهایت رشد عقلی، اجتماعی فرد می دانستند. در آن دوران چهل سالگی آن چنان از اهمیت ویژه ای بر خوردار بوده که در بعضی از شهر ها با این که جشن تولد مرسوم نبود ولی چهل سالگی را گرامی داشته و برای آن جشن بر گزار می کردند.

یکی از کسانی که خیلی دوست داشت زودتر به سن چهل سالگی برسد تا همه او را به عنوان یک آدم فهمیده و خردمند به حساب آورند ملا نصرالدین بود. او می دید مردان شهرش همین که پا به چهل سالگی می گذارند برای شان جشن ترتیب داده می شود و از آن روز به بعد ارزش و مقام والایی نزد مردم پیدا می کنند به همین خاطر برای رسیدن به آن روز و آن سن لحظه شماری می کرد. ملا قصد داشت در چهل سالگی اش چنان جشن بزرگ و با شکوهی بر گزار کند که آن جشن برای سال ها در یاد تمام مردم شهر باقی بماند.

بیشتر بخوانید: 2 تفاوت تصویر پرنسس های دیزنی رو پیدا کنی، آخر تیزبینایی!

ملا به چهل سالگی رسید!

تا این که ملا نصرالدین هم به سن چهل سالگی رسید و در آن روز جشن تدارک دید و همه‌ ی مردم شهر را دعوت کرد. مردم که همگی او را می‌ شناختند و از شادی و بذله گویی او استفاده کرده بودند، همه با خوشحالی در جشن تولد او شرکت کردند و به او تبریک گفتند و هدایای زیادی برایش آوردند.

ملا که اصلا فکرش را نمی کرد مردم این قدر او را دوست داشته باشند و مورد محبت قرار دهند بسیار خوشحال شد و از آن روز به بعد بیش تر مورد احترام و عزت مردم بود. از طرفی ملا دل نگران بود که اگر از چهل سالگی بگذرد مردم بگویند او پیر شده و مثل آن موقع با او خوب بر خورد نکنند. چندین سال اوضاع به کام ملا نصرالدین گذشت. چون هم او به مردم احترام می‌ گذاشت و هم مردم به او بسیار احترام می گذاشتند.

احترام مردم نسبت به ملا نصر الدین و مورد توجه بودن او باعث شد تا ملا کم کم حسودانی پیدا کند. یکی از این حسودان مردی بود که یک سال قبل از ملا نصرالدین جشن چهل سالگی گرفته بود و در مدت این یک سال به شدت مورد توجه مردم بود و تمام مردم برای انجام کار های شان از او مشورت می گرفتند ولی از وقتی که ملا نصرالدین به این سن رسیده بود دیگر مردم کمترین توجهی به او نمی‌ کردند و مرد حسود جایگاه قبلی‌ اش را از دست داده بود.

ملا نصرالدین که مرد بسیار خوش اخلاقی بود با خوش رویی مردم را می پذیرفت و آن ها را راهنمایی می کرد در حالی که مرد حسود در تمام دورانی که به خاطر چهل سالگی مورد احترام بود با غرور و تکبر با مردم بر خورد می کرد و اگر کار مردم احتیاج به نوشتن یا خواندن داشت از آن ها پول می‌ گرفت. با این تفاوت بر خورد مردم هم ترجیح می دادند برای کمک و راهنمایی گرفتن به سراغ ملا نصرالدین بروند.

شاید بپسندید:اگه دقت و تیزبنی ات مثل شاهینه، بگو اشتباه تصویر دخترک جلو آینه چیه!؟

مرد حسود وارد عمل می شود!

در یکی از شب ها مرد حسود در جمع دوستانش از وضعیت پیش آمده گله کرد و از آن ها کمک خواست. آن ها نشستند و به دنبال راه چاره ای گشتند تا از محبوبیت ملا نصرالدین کم کنند آن ها گفتند الان ملانصرالدین چهل و پنج ساله است و کم کم دارد پیر می‌ شود. باید در میان مردم برویم و این موضوع را به آن ها یاد آوری کنیم، شاید مردم با دانستن این موضوع کم تر به دیدن او بروند و باز به دیدن دوست ما بیایند.

چند روز بعد که ملا نصرالدین در مسجد نشسته بود و به درد دل و گلایه‌ های مردم گوش می‌ کرد تا به آن ها کمک کند گروهی از دوستان مرد حسود وارد مسجد شدند و بالای سر ملانصرالدین منتظر ایستادند تا حرف‌ های ملا تمام شود و آن ها حرفی را در جمع بزنند. زمانی که حرف‌ های ملا تمام شد یکی از دوستان آن مرد سلام کرد و رو به مردم حاضر در مسجد گفت: ملانصرالدین دوست دارم همین الان بلند و طوری که همه‌ مردم بشنوند به من بگویی چند سالت است؟

شاید بپسندید: اگر حیوانات مخفی به خصوص شیر را در این پارک پیدا کنی، چشای تیز مثل عقاب داری!

ملا پی به نیرنگ دوست حسود می برد!

ملا نصرالدین سریع حدس زد که مرد از پرسیدن این سوال چه نیتی دارد، لبخندی زد و گفت: معلوم است چهل سال. مرد برگشت و قیافه متعجبی به خود گرفت و گفت: ملا چرا دروغ می‌گویی؟ مگر شما چند سال پیش جشن چهل سالگی‌ تان را نگرفته‌ اید و همه‌‌ مردم شهر را دعوت نکردید؟ ما همه آن شب در جشن بودیم و آمدیم شام چهل سالگی شما را خوردیم. حالا چطور می شود که هنوز چهل ساله باشی؟

ملا نصرالدین با قاطعیت نگاهی به او انداخت و گفت: بله، ده سال دیگر هم از من بپرسی می گویم، چهل ساله‌ ام. مرد گفت: یعنی چه؟ ملا نصرالدین با زیرکی گفت: حرف مرد یکی است.

حضار از تیز هوشی و حاضر جوابی ملانصرالدین خوش شان آمد و همگی با هم خندید و این چنین مرد حسود و دوستانش ناکام ماندند و به هدف شان نرسیدند.

شاید بپسندید: یک تصویر جنگلی را انتخاب کنید تا اطلاعات جالبی درباره جنبه تاریک شخصیت خود بدست آورید!

ضرب المثل حرف مرد یکی است

کاربرد ضرب المثل حکایت حرف مرد یکی است

این ضر المثل “حرف مرد یکی است”زمانی به کار می رود که شخص با آگاهی از اشتباه بودن دیدگاه و نظرش باز هم از سر لجبازی روی آن اصرار دارد. گاهی ممکن است آگاهی ما درباره موضوعی کم باشد و با همین دانسته ها دیدگاه مشخصی درباره آن موضوع داشته باشیم اما با آگاهی بیش تر بدانیم که نظر ما درست نبوده در این صورت باید دیدگاه خود را تغییر دهیم.

اما برخی با این که نسبت به یک مسئله به آگاهی بیش تری می رسند با هم روی نظر قبلی شان اصرار دارند و این اصرار تنها به خاطر لجبازی و غرور است، این افراد اغلب می پندارند با تغییر دادن حرف یا نظر شان، دیگران فکر بدی درباره ی آن ها خواهند کرد به همین علت رویکرد قبل را نسبت به مسئله حفظ کرده و خسارات ناشی از آن را هم به جان می خرند. متاسفانه این افراد شخصا باید به این باور برسند که عوض شدن حرف یا نظر شان درباره ی موضوعات مختلف کاملا طبیعی است و بپذیرند که عاقلانه نیست با لجبازی برای خود درد سر ایجاد کنند.

انسان ها همواره از نظر اخلاقی، رفتاری و شرایط زندگی در حال تغییر هستند و این ثابت می کند که حرف مرد نمی تواند همیشه یکی باشد بلکه بسته به شرایط و موقعیت می تواند متفاوت باشد.

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

اهمیت این آزمون های تصویری برای افزایش تمرکز

تصاویری شبیه تصویر فوق می توانند قدرت تمرکز و دقت شما را افزایش دهند. شما با حل مرتب معماها و سوالات هوش و تصاویر این چنین، مغز خود را به فعالیت وادار می کنید. این مسئله به افزایش تمرکز، دقت و جزئی نگری شما خواهد افزود.برای حل سوالات هوش و تصاویر پازلی، دقت کردن حرف اول برای موفقیت است. اکنون نیز به دقت به تصویر نگاه کنید.

احتمالاً بپسندید: اگه چشات قویه، تفاوتهای تصویر گاو فانتزی رو پیدا کن!

دلایل عدم تمرکز چیست؟

می تواند علل روانی، محیطی و فیزیولوژیکی داشته باشد. نکته مهم این است که سعی کنیم اثرات این علل را به حداقل برسانیم. اعتیاد به فناوری نیز یکی از عواملی است که اخیراً باعث عدم تمرکز می شود.

شاید بپسندید:  هوش کارآگاهی داشته باشی، داستان ترسناک تصویر را پیدا می کنی!

تمرکز و عدم تمرکز چیست؟

تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.

شاید بپسندید:با حل کردن معادله آخر، ضریب هوش ات رو ارزیابی کن!

آلزایمر و فعالیت مغز و  بازی های فکری

محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.

شاید بپسندید: داستان مرد حکیم و حاکم شهر!

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: خوش بین هستی یا بدبین!؟ اگه مطمئن نیستی فقط یکی از تصاویر روخانه را انتخاب کن!

 

 

دیگر داستانها

داستان ضرب المثل حرفهای بند تنبونی!

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + 14 =

دکمه بازگشت به بالا