ادبیات
-
تفریح و سرگرمی
حکایت با کم عقل رفیق نشو!
حکایت با کم عقل رفیق نشو: پدری به پسرش وصیت کرد که در عمرت این سه کار را نکن:راز دل…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت پسر عیاش بازرگان: پدری که به پسرش خودکشی کردن آموزش داد!
در روزگارهاى گذشته، در شهر اصفهان، مرد تاجرى زندگى مىکرد که ثروت بىحساب داشت ولى خداوند جز يک پسر، اولاد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه کلوچه های خانم | داستان زنی که همیشه زود قضاوت می کرد!
زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ضرب المثل هیزم تر به کسی فروختن!
ضرب المثل هیزم تر به کسی فروختن، کنایه از فریب دادن از قبیل: وفا نکردن به عهد، با حیله از…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت چهار بازرگان و زن باغبان| داستان کودک باهوشی که زن باغبان را نجات داد!
چهار تن از بازرگانان با هم یک کیسه هزار دیناری به شراکت داشتند و می خواستند چیزی بخرند و سودی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود!
فصل زمستان بود . ملّا نصرالدین توی اتاق خانه اش خوابیده بود و از سرما لحاف را تا زیر گلویش…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی پیرمرد برزگر و خرس طماع!
پيرمردى بود که قطعه زمينى داشت. اين پيرمد نان سالانهٔ خود و هفت دختر خود را از کشت زمين بهدست…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان کوتاه نادان پولدار و دانای بی پول!
می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید.... با داستان نادان پولدار و دانای…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب دختری که به تنهائی از پس چهل دزد برآمد!
دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مىکرد يکى هم تو ده. روزى خواهر شهرى براى خواهرش پيغام فرستاد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب دزد و مرد روستایی | مرد روستایی کاری کرد که دزد از دزدی اش پشیمان شد!
حکایت جالب دزد و مرد روستایی: يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچکس نبود. در روزگاران قديم يک فرد…
بیشتر بخوانید »