قصه
-
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی قضاوت روباه | حکایت مردی که گرفتار مهربانی خود در حق مار شد!
مردی از کوهستانی میگذشت. یک دفعه چشمش به مار بزرگی افتاد که زیر تخته سنگی گیر کرده بود. مار از…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی تاجری که می خواست همیشه دنیا به کام او باشد!
در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانه ای بزرگ زندگی می کرد. روزی از روزها که بازرگان در حیاط خانه اش…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حیله زن مکار: حکایت زنی که با شوهرش شرط بست که او را لب آب، تشنه ببرد و بیآورد!
يک زن و شوهرى بودند که خيلى همديگر را دوست مىداشتند. روزى پهلوى هم نشسته بودند و از هر درى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ماجرای ماست و خیار ناصرالدین شاهی | وقتی ناصرالدین شاه به اصرار امیرکبیر خواست غذای رعیت بخورد!
می گویند در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله | داستان فردی که هم با کاروانیان و هم دزدان رفیق بود!
در روزگاران قدیم تجار و مردم برای رفت و آمد در بین شهر ها از حیواناتی مانند اسب و شتر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ضرب المثل حرف حق را باید زیر لحاف گفت!
در ایام قدیم پادشاه مزدور و مستبدی در یک اقلیمی زندگی می کرد. این پادشاه با آن که خیلی جدی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان چوپان راستگو | حکایت چوپان راستگویی که رفتار مردم او را به چوپان دروغگو تبدیل کرد!
چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی مرد گوژپشت و زن زیبا | ماجرای ازدواج زیباترین زن شهر با زشت ترین مرد شهر!
روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایتی جالب و شنیدنی از عبید زاکانی: خیاط دغل و شاگرد زرنگ!
مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت.یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت:این کوزه پر از…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت کار خوبه خدا درستش کنه | داستان جالب گدای چاپلوس و گدای ساکت در محضر سلطان!
دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را…
بیشتر بخوانید »