داستان های کهن
-
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد احمق : سرگذشت کفشدوز سادهدل و صد بلاى بىدلیل!
کفشدوزى ساده و ابله را زنى کولى و دِرْد و نصيب شده بود که خيلى او را اذيت مىکرد. روزى…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
قصه شنیدنی عاقبت ترس از مرگ!
دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
پادشاه و هفت فرزندش: داستان پادشاهی که پسر دار نمی شد و خداوند یکباره به او 7 پسر داد!
پادشاهى بود هفت زن داشت اما هيچکدام از آنها فرزندى نزائيده بودند. هرچه طبيب آوردند و دارو ساختند، فايده نکرد.…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
دولت سر زن میگردد؛ قصهای که سلطان را به زانو درآورد!
در ساليان سيار دور، سلطان مملکتى از وزيرش پرسيد: 'مرد عامل خوشبختى در زندگى است يا زن؟' با حکایت زن…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
افسانه دختر قاضی که رازش توسط یک بز افشا شد!
در شهر کازران قاضىاى بود که دخترى داشت ساده، يک روز اين دختر با مادرش توى آشپزخانه سرگرم کار بودند…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت ملانصرالدین معجزه گر: روباه سخنگو، نی زندهکننده و تاجران فریبخورده!
FH حکایت ملانصرالدین معجزه گر همراه باشید.
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
سرگذشت شنیدنی تاجر: نوزادی که قرار بود کشته شود اما وارث تمام ثروت تاجر شد!
تاجري، شبهنگام براى استراحت درِ خانهاى را زد. صاحبخانه که مرد فقيرى بود و زنش هم ساعتى پيش بچهاى زائيده…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان حاکم و باغبانی که می خواست سیب هایش را کنار قصر حاکم بفروشد، اما دست خالی برگشت!
روزی حاکمی در قصر نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب فروش را شنید که فریاد می زد: سیب…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت قدیمی حاکم و آسیابان: راز صندوقچه رودخانه
حاکمى بود. او براى اينکه صاحب فرزندى شود، سه زن گرفت. زن اولى ادعا داشت که مىتواند قالىاى ببافد که…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
دوستی مرد رنگرز و مرد سلمانی، داستانی درباره آدم هایی که از دوستی چیزی نمی فهمند!
در زمان های قدیم رنگرز و يک سلماني با هم رفيق بودند که صيغهٔ برادرى خوانده بودند. هر چه مرد…
بیشتر بخوانید »