داستان
-
تفریح و سرگرمی
حکایت تاجر و پسر نااهل: نصحیتی از پدر که پس از مرگ به داد پسر رسید!
در روزگارهاى گذشته، در شهر اصفهان، مرد تاجرى زندگى مىکرد که ثروت بىحساب داشت ولى خداوند جز يک پسر، اولاد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان حسین قلی خان چوپان که به مقام ملکالتجار رسید!
پسر چوپانى بود که يک گاو داشت. هر روز گوسفندهاى مردم را مىچراند پسر و مادر از شير گاو معاش…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
درسی ساده از پدری فرزانه برای پسری دانشمند!
پدری پسرش را برای تعلیمات مذهبی به صومعهای فرستاد. پس از چند سال که پسر به روستای خود بازگشته بود....…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جالب درباره بازی سرنوشت: خوششانسی یا بدشانسی؟
در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان زیبای “یا این یا باز هم این”، راز رسیدن به خواستههای بزرگ در زندگی!
شیوانا از راهی می گذشت. پسر جوانی را دید با قیافه ای خاک آلوده و افسرده که آهسته قدم برمی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جالب: راز معلم زیبایی که ازدواج نمی کرد!
معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جذاب خط خطی کردن تابلو نقاشی: گاهی اوقات خراب شدن رویاها به معنای نجات جان انسان ها است!
نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود..... با داستان جذاب خط خطی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان بقال و خاتون، قصه ای حذاب و خواندنی از مولانا!
بقالی زنی را دوست میداشت. با کنیزک خاتون پیغامها کرد که: «من چنینم و چنانم و عاشقم و میسوزم و…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان سگ وفادار: سگی که شبها برمیگشت تا نگهبانم باشد!
سالها پيش مدتي را در جايي بيابان گونه بسربردم. عزيزي چهار ديواري خود را در آن بيابان در اختيار من…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستانی آموزنده درباره اینکه چرا وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند…
بیشتر بخوانید »