ادبیات عامیانه
-
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب و شنیدنی حماقت بشر انتها ندارد!
سینوهه شبی را به مستی کنار نیل به خواب می رود و صبح روز بعد یکی از برده های مصر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان جالب و شنیدنی بی عقل و با عقل !
مردی که از فهم و کمال سهمی داشت و از مال دنیا بهرهای نداشت پیاده از شهری به شهر دیگر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی پادشاه و دختر خارکن!
خارکن پیری بود که دو دختر داشت یکی خوشگل و مهربان و دیگری بد گل و بدجنس.... با حکایت شنیدنی…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت جالب و شنیدنی بلدرچین و کشاورز!
بلدرچینی در مزرعۀ گندم لانه ساخته بود.او همیشه نگران این بود که مبادا صاحب مزرعه محصولاتش را درو کند.هر روز…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
افسانه پادشاه و دختر کشاورز!
پادشاهی بود که به شکار علاقه داشت. او یک روز توشه ی چندین روز را برداشت و به همراه وزیران…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت چهل دروغ: چوپانی که با 40 دروغ داماد پادشاه شد!
يدر روزگاران قديم، پادشاهى بود که دخترى دانا و مهربان داشت. دانائى و مهربانى دختر زبانزد خاص و عام بود.…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان ابن سیرین و زن هوس باز
شاگرد جوان پارچه فروشی هر روز صبح به مغازه می امد. مغازه را آب و جارو می کرد و آنچه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
داستان مردی که از داروخانه دیب می خواست!
یک بنده خدایی که زبونش میگرفته، میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟.... با داستان مردی که از داروخانه دیب…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی حکم نا حق: مردی که از پس گردنی زدن پول در می آورد!
یک روزی بود و یک روزگاری. یک پیرمرد کمبنیه و لاغراندام که خیلی رنجور بود پیش طبیبی رفت و گفت:…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مرد و مار و روباه | حکایت مردی که مار را نجات داد و گرفتار شد!
روزی، مردی از کوهستانی میگذشت. یک دفعه چشمش به مار بزرگی افتاد که زیر تخته سنگی گیر کرده بود. مار…
بیشتر بخوانید »