مثنوی مولانا
-
تفریح و سرگرمی
حکایت عادل و آرزوی پرماجرایش که راز سر به مهر چند ساله ای را افشا کرد!
در زمان قدیم جوانی زندگی میکرد که نامش عادل بود. عادل کاروبار درستوحسابی نداشت؛ اما آدم خوبی بود. او از…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مولانا از کشتی رانی مگس بر ادرار خر: نگرش نادرست، انسان را از پیشرفت بازمیدارد!
مولانا در مثنوی معنوی، حکایت خندهدار و جذابی را تعریف میکند. او داستان مگسی را تعریف میکند که بر پر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
زن صوفی و کفشدوز || سرانجام سرکشی و خیانت جز رسوایی و بدنامی نیست!
روزي يك صوفي ناگهاني و بدون در زدن وارد منزل شد و ديد كه زنش با مرد كفشدوز در اتاقي…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
چوب خدا صدا ندارد: حکایت شنیدنی سلمان کر و شعبان کر از سری داستان های مثنوی معنوی!
یک روز یکی از همسایههای دکان سلمان که اسمش شعبان بود و آدم خوشحسابی نبود رفت از سلمان جنس نسیه…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
ماجرای خالکوبی مرد قزوینی از سری داستان های مثنوی مولانا!
در گذشته های بسیار دور، در شهر قزوین مردم عادت داشتند كه با سوزن بر پشت و بازو و دست…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت شنیدنی حکم ناحق از داستان های مثنوی: داستان مردی که با پس گردنی زدن پول در می آورد!
پیرمرد کمبنیه و لاغراندام که خیلی رنجور بود پیش طبیبی رفت و گفت: «حالم خیلی بد است چارهای کن.».... با…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دشمن در لباس دوست | عیسی به دین خود موسی به دین خود
ه یهودیها و نصرانیها باهم دشمنی داشتند و یک شهر بود که مردم در آنجا بیشتر یهودی بودند و کمتر…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت آموزنده فیل شناسی در تاریکی، حکایتی معرفتی و جذاب از مثنوی مولانا
چند نفر هندی از هندوستان با یک فیل سفر میکردند و در کشورهایی که مردم فیل ندیده بودند آن را…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت مولانا درباره مرد شاعر و کمال الدین حسن وزیر | هر که به نام فریفته شود به نان درماند!
شاعری یک شعر بلند در تبریک عید ساخت و در آن از خوبیهای پادشاه زمان خود خیلی تعریف کرد و…
بیشتر بخوانید » -
تفریح و سرگرمی
حکایت دانه و دام از مثنوی مولانا: داستانی جالب درباره عاقبت کسی که فریب آدم ریاکار را بخورد!
حکایت دانه و دام: یک روز یک صیاد برای شکار مرغان به صحرا رفت. اینجاوآنجا گردش کرد و به زمین…
بیشتر بخوانید »