ریشه دشمنی گرگ و سگ و گربه و موش+حکایت جالب و شنیدنی از ادبیات کشور لتونی
دشمنی گرگ و سگ و گربه و موش: یکی از بخش های جالب داستان ها، پرداختن به پیشینه اتفاقات و رویدادهایی است که امروز در زندگی ما عادی به نظر می رسند. افسانه های ملل به زمینه پیدایش خصومت میان حیوانات و نیز پیدایش امکانات امروز پرداختند. اینکه چگونه آتش کشف شد و …. در داستان امروز به زمینه پیدایش دشمنی دشمنی گرگ و سگ و گربه و موش در افسانه ها و داستان های کشور لتونی پرداخته شده است. با مجله خبری چشمک همراه باشید.
جالب خواهد بود: با پیدا کردن تفاوت های دو تصویر دایناسور سبز ثابت کن که چشمان تیز مثل عقاب دارید!
حکایت دشمنی گرگ و سگ و گربه و موش
در قدیم حیوانات برای زندگی در جنگل باید اجازه نامهی مخصوص میداشتند. گرگ هم از همین اجازه نامهها داشت. پاییز بارانی آغاز شد و باران اجازه نامه گرگ را تر کرد. در چنین هوای بدی گرگ نمیتوانست خودش آن اجازه نامهی تر را حفظ کند. نزد دوستش سگ آمد و از او درخواست کرد و گفت:
– این جواز اقامت مرا در جنگل خشک کن و تا موقعی که باران بند بیاید آن را پیش خودت نگاه دار.
سگ قبول کرد و جواز گرگ را گرفت و به آشپزخانه برد. چون خودش نمیتوانست بالای بخاری برود از گربه خواست که جواز را بالای بخاری بگذارد تا خشک شود. گربه هم جواز گرگ را بالای بخاری برد و در آن جا گذاشت و خودش رفت.
در همین موقع موشی از سوراخ بیرون آمد و چون چیزی برای خوردن پیدا نکرد، کاغذ اجازه نامه را، که در روی بخاری قرار داشت، جوید.
بیشتر بخوانید:حکایت پینه دوزی که دو زن داشت و با گفتن رازش، رفیق آهنگرش را خانه خراب کرد!
پس از باران
باران پایان گرفت و گرگ برای پس گرفتن جواز نزد دوستش سگ آمد.
سگ از گربه پرسید:
– جواز گرگ را چه کردی؟
گربه جواب داد که موش جواز را خورده.
سگ مجبور شد فقط باقیماندههای جواز را به گرگ بدهد. گرگ نگاهی به تکه پارههای جواز کرد و از شدت خشم آنها را به زمین زد و گفت:
– اینها به چه درد میخورد؟
سگ در برابر گرگ خودش را بیگناه میدانست، ولی گرگ به هیچ وجه حاضر نبود حرفهای او را گوش کند. از آن به بعد سگ و گرگ دشمن یکدیگر شدند.
سگ به گربه حملهور شد و عوعو کرد که: «چرا مواظبت نکردی؟» گربه مئومئو کرد و برای این که نشان دهد تقصیری ندارد به موش حملهور شد. موش هم که خودش را گناهکار می دید دوید توی لانهاش.
از آن به بعد دیگر گرگ نمیتواند به خانهی انسانها نزدیک شود، چون که شناسنامه ندارد. از آن به بعد گرگ سگ را دشمن خود میداند و سگ هم گرگ را. سگ و گربه با هم سازش نکردند و گربه و موش هم. در ضمن موش همیشه از دست گربه توی سوراخ پنهان است.
و چنین شد که بین این چهار دوست دشمنی پیدا شد.
منبع :نی یدره، یان؛ (1382)، داستانهای لتونی؛ ترجمهی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم
امیدوارم از مطلب امروز استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
برایتان جالب خواهد بود
اگر چشمات مثل عقاب تیزه، در یک نگاه عدد متفاوت را بین اعداد 36 پیدا کن!
حکایت مرغ زیرک: داستانی زیبا از سندبادنامه مبنی بر اینکه قسمت نتیجه کار ماست!
با توجه به عبارات موجود ارزش عدد میوه ها را پیدا کنید!
چیستان: آن چیست که هم در بدن هست و هم در حمام!؟
تست هوش: اگر بتوانید انسان را بین مجسمه ها پیدا کنی، ضریب هوشی ات بالاست!
حکایت عادل و آرزوی پرماجرایش که راز سر به مهر چند ساله ای را افشا کرد!
تست هوش: در کمتر از 20 ثانیه عدد گمشده وسط جدول را پیدا کنید!
آزمون تمرکز: تفاوت های دو تصویر کدوی هالووین را در 5 ثانیه پیدا کنید!
فقط افراد تیزبین قادرند در 10 ثانیه تفاوت های دو تصویر حیوانات مزرعه را پیدا کنند!