;
تفریح و سرگرمیحکایت

حکایت میراث پیرمرد برای پسرانش | داستان سه میراث بی ارزش پیرمرد به پسرانش که ثروت ساز شدند!

حکایت میراث پیرمرد برای پسرانش: در زمان قديم، پدرى بود که پس از مرگش، نردباني، طبلى و گربه‌اى براى سه پسرش به ارث گذاشت. نردبان را، پسر بزرگش برداشت؛ طبل را، پسر وسطى و گربه را هم، پسر کوچکش. روزي، پسر بزرگش نردبان را به کنار ديوار خانهٔ ثروتمندى گذاشت، چهار پله که از نردبان بالا رفت، شنيد که مرد ثروتمند به زنش مى‌گويد: ‘اگر معامله‌ٔ من امروز سر گرفت، يک نفر را مى‌فرستم کيسهٔ پول را به او بده، تا براى من بياورد’.

بیشتر بخوانید:تست هوش: پدر دختر کوچولوی در حال بازی کیه!؟

حکایت میراث پیرمرد برای پسرانش

بعد مرد ثروتمند از خانه بيرون رفت. پسر بزرگ از پله‌هاى نردبان پائين پريد و نردبانش را به خانه برد و به خانه ثروتمند برگشت و در زد. زن مرد ثروتمند پرسيد:

– کى هستي؟

او جواب داد:

– آقا من را فرستاده براى آن کيسهٔ امانتي.

حکایت میراث پیرمرد برای پسرانش

شاید بپسندید: یه چیز تو تصویر بابانوئل درست نیست، اون چیه!؟

زن، کيسهٔ پول را تحويلش داد. او به خانه برگشت و با همين پول صاحب زندگى شد. برادر وسطى که ديد برادر بزرگش، از تصدق سر نردبان ثروتى پيدا کرده، او هم پيش خودش گفت: ‘حتماً اين طبل بابا هم، حکمتى دارد!’ او هم طبل را برداشت و به راه افتاد. شب به رباط خرابه‌اى رسيد.

در حال خواب بود که چند گرگ وارد رباط خرابه شدند. از ترس گرگ‌ها تا رفت خودش را جمع و جور کند؛ پايش به طبل خورد و صدا کرد. گرگ‌ها از صداى طبل، ترسيدند و رميدند و به در رباط خوردند و در بسته شد. برادر وسطى متوجه شد که گرگ‌ها از صداى طبل ترسيده‌اند، طبل را برداشت و بنا کرد به طبل‌زدن، گرگ‌ها، وحشى‌تر شدند و خودشان را به در و ديوار خرابه زدند. در همين حال، بازرگانى با کالاهايش به رباط خرابه رسيد سر و صدائى از داخل رباط شنيد. تا در رباط را، باز کرد، گرگ‌ها بيرون ريختند و فرار کردند. برادر وسطى در برابرش، بازرگانى را ديد، گريبانش را گرفت و گفت:

– چرا در رباط را باز کردى تا گرگ‌ها فرار کنند، اين گرگ‌ها را، شاه به من داده بود که به آنها رقص ياد بدهم، حالا من چکار کنم؟

بعد گفت:

– يا بايد تاوان گرگ‌ها را، به من بدهي! يا اينکه پيش شاه، از تو شکايت مى‌کنم.

بازرگان بيچاره ترسيد و گفت:

– تاوان گرگ‌ها، هر چقدر شود، مى‌پردازم! شکايتم را پيش شاه نبر.

دو کيسهٔ پول از او گرفت و گريبانش را رها کرد. پسر وسطى هم اينطورى پولدار و صاحب خانه و زندگانى شد. پسر کوچکي، وقتى وضع دو برادرش را ديد که با نردبان و طبل پول درآورده‌اند؛ او هم گربه‌اش را برداشت و از آبادى خارج شد، به سرزمينى رسيد که هر چند قدم به چند قدم، افرادى چوب به‌دست ايستاده بودند، از آنها پرسيد:

– چرا چند قدم به چند قدم، چوب به‌دست ايستاده‌ايد؟

جواب دادند:

– در اين مُلک موش زياد است و از دست آنها آسايشى نداريم، مواظبيم تا پيدايشان شد، سر و کله‌شان را با همين چماق‌ها بکوبيم!

به آنها گفت:

– برويد خانه‌هايتان! کار موش‌ها را به من واگذاريد! من مى‌دانم و موش‌ها.

آدم‌هاى چوب به‌دست به خانه‌هايشان رفتند. موش‌ها از سوراخ‌هايشان بيرون آمدند. او فوراً گربهٔ گرسنه‌اش را از زير لباده‌اش، بيرون آورد و به ميان موش‌ها انداخت. گربه به جان موش‌ها افتاد. چندتائى را خورد، تعدادى را خفه کرد، عده زيادى را به چنگال کشيد و بقيهٔ موش‌ها هم فرار کردند. روز بعد، خبر به شاه رسيد. شاه او را به حضور طلبيد و گربه‌اش را به دو کيسهٔ زر خريد. او هم کيسه‌هاى زر را برداشت و به آبادى برگشت. برادر کوچکي، از اين راه پولدار گرديد و صاحب خانه و زندگى شد.

به اين صورت هر کدام از سه برادر با نردبان، طبل و گربه ثروتمند شدند و به‌خوبى و خوشى زندگى کردند.

– ميراث براى سه پسر

– افسانه‌هاى ديار هميشه بهار ـ ص ۱۵۴

– گردآورنده: سيد حسين ميرکاظمي- انتشارات سروش، چاپ اول ۱۳۷۴

– به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ايران ـ جلد چهاردهم، على اشرف درويشان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ. چاپ اول ۱۳۸۲

بیشتر بخوانید: افسانه گنج گمشده | قصه جوانی که در خواب نشانی گنجی را به او می‌گویند و او به دنبال گنج به راه می‌افتد!

حکایت میراث پیرمرد برای پسرانش

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

احتمالا بپسندید: کدومیکی از این خانم خوشکلا همسر واقعی این مرد هست!؟

 

 

 

 

تمرکز و عدم تمرکز چیست؟

تمرکز، توانایی ایجاد دقت بر روی یک کار بدون تأثیر محرک های داخلی و خارجی است. به طور خلاصه، تمرکز به معنای کنترل ذهن است. تمرکز به عنوان یکی از پیش نیازهای موفقیت پذیرفته شده است. اما عدم تمرکز به معنای کنترل ذهن توسط محرک های درونی و بیرونی است. به این ترتیب عدم تمرکز و کمبود آن، امکان یادگیری و کار با کیفیت را با خلل ایجاد می کند.

شاید بپسندید: تست بینایی: چشمات تیز مثل عقاب باشه وزغ های مرداب را پیدا می کنی!

آلزایمر و فعالیت مغز و  بازی های فکری

محققان دریافته اند که بخشی از اختلالات مغزی و رشد بیماری هایی همچون فراموش و آلزایمر با کاهش فعالیت های مغزی در ارتباط است. لذا برای جلوگیری و یا احمالا رشد این بیماری ها، باید تحرک مغز را افزایش داد. سوالات ریاضی شبیه سوال هوش ریاضی جاضر می تواند سبب افزایش عملکرد مغز شود. حل صحیح این سوال، نیازمند تمرکز و دقت است. در واقع تنها راه حل پاسخ به این سوالات نیز همین نکته است. بر همین اساس سوالاتی از این دست در کنار ایجاد سرگرمی برای سلامت مغز بسیار مفید هستند.

شاید بپسندید: چیستان: متعلق به شماست، اما افراد دیگر هم از آن استفاده می كنند!؟

اهمیت سوالات هوش

این سوالات به شما کمک می کنند که عملکرد مغز شما افزایش پیدا کند. در دنیای کنونی که فعالیت بدنی و مغزی کاهش پیدا کرده است این سوالات هوش می تواند دقت، تمرکز و جزئی نگری شما را افزایش دهد. این مسئله از بیماری های مختلف مغزی نیر الزایمر و … می تواند جلوگیری کند.

شاید بپسندید: اگر تفاوت دو تصویر گربه های بازیگوش را پیدا کنی چشمات مثل شاهین تیزه!

 

 

برایتان جالب خواهد بود

احتمالاً بپسندید: داستان شرط چهل دروغ: حکایت چوپانی که چهل دروغ گفت و با دختر پادشاه ازدواج کرد!

شاید بپسندید: حکایت پادشاه و دختر کشاورز | داستان جالب شرط کشاورز برای ازدواج پادشاه با دخترش!

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + یک =

دکمه بازگشت به بالا