اصطلاح گربه را دم حجله کشتن از کجا آمده است؟ || زنی که در شب زفاف با کشتن گربه خوش اخلاق شد!
اصطلاح گربه را دم حجله کشتن: در روزگاران پیشین در یک خانه قدیمی بزرگ یک مادر با دو پسرش که یکی از آن ها ازدواج کرده بود و دیگر مجرد بود با یکدیگر زندگی می کرد….
داستان اصطلاح گربه را دم حجله کشتن
برادر متاهل همیشه به برادر مجردش می گفت: «از من میشنوی هیچ وقت زن نگیر! زن بگیری، مثل من بیچاره می شوی.»
برادرش می گفت: «خودت را با من مقایسه نکن. تو راه زن داری بلد نیستی، بگذار من زن بگیرم، آن وقت میفهمی زن گرفتن خیلی هم بد نیست.»
اما مادر پیرشان خیلی دوست داشت تا زمانی که زنده است مراسم عروسی پسر کوچکش را ببیند. به همین خاطر او چندین دختر را به او معرفی کرده بود؛ اما پسرش هیچ یک از آن دخترها را قبول نکرده بود.
رفتن به خواستگاری
یک روز پسر مجرد خوشحال و شادمان به خانه آمد و گفت: «مادر وقتش رسیده؛ همین الان بلند شو و شال و کلاه کن تا با هم به خواستگاری برویم.»
مادرش بدون درنگ خوش حال شد و گفت: «مبارک است. خب، حالا این عروس خوشبختی که تو در نظر گرفتی کیست.» پسر با صدای پرهیجان گفت: «باید برویم به خانه ی ملک التجار. تصمیم دارم با دختر او ازدواج کنم»
اسم دختر ملک التجار که آمد، مادر حالش بد شد و از حال رفت. اطرافیان جمع شدند و آب قند درست کردند تا دوباره مادر به هوش آمد. هنوز حالش کاملا جا نیامده بود که رو کرد به پسر و گفت: «مگر قحطی دختر آمده؟! مگر خبر نداری که دختر ملک التجار چه اخلاق بدی دارد. فکر می کند از دماغ فیل افتاده. کارش فقط این است که صبح تا شب به اطرافیانش دستور بدهد. از طرفی صدایش را که بلند می کند، هفت همسایه از نعره اش می ترسند.»
مادر پیر دوباره رو به پسرش کرد و گفت: «زن باید مهربان و خوش اخلاق باشد. چنین دختری برای هیچ کس زن خوبی نمی شود. نمی بینی با آن همه مال و ثروتی که ملک التجار دارد، هیچ کس به خواستگاری دخترش نمی رود.»
در همین حین که مادر پشت سر هم در حال بدگویی دختر بود، پسرش با عصبانیت گفت: «یا دختر ملک التجار یا هیچ کس!»
ازدواج پسر با دختر ملک التجار
مادر چاره ی دیگری نداشت. با بی میلی بلند شد و به خواستگاری دختر ملک التجار رفت. از آن جا که هیچ کس به خواستگاری دختر ملک التجار نمی رفت، دختر و پدر خیلی زود به پسر جواب مثبت دادند و عروسی سر گرفت. در اولین شب زندگی داماد و عروس رو به روی هم نشسته بودند و اولین شام خود را با هم می خوردند. گربه ای از راه رسید و میو میو کرد.
داماد رو کرد به گربه و گفت: «پیشی جان اگر غذا می خواهی، باید بروی و برای من یک کاسه آب بیاوری» گربه باز میو میو کرد. داماد گفت: «مگر نگفتم، برو برای من یک کاسه آب بیاور. اگر نروی، با همین شمشیر سرت را از بدن جدا می کنم.»
عروس می خواست حرفی بزند و داماد را مسخره کند و بگوید که مگر گربه هم می تواند برود و آب بیارود که ناگهان داماد از جا بلند شد و با یک ضربه شمشیر گربه ی بیچاره را از پای در آورد و خون گربه به در و دیوار خانه پاشید. ترس به جان عروس افتاد و بدون این که چیزی بگوید، سر جایش نشست. و داماد شمشیرش را توی غلاف کرد و رو به عروس گفت: «برو یک کاسه آب برایم بیاور.»
عروس از داماد می ترسد
عروس بلافاصله گفت: «چشم» و از جا بلند شد. با لباس عروس رفت و کاسه ای آب برای داماد آورد. همه ی اطرافیان عروس و داماد فهمیدند که داماد گربه را دم حجله کشته و اما همین کار باعث شده که عروس بداخلاق زبانش را جمع و جور کند و حرف ناشایستی نزند.
چند شب بعد، برادر داماد که سال ها قبل ازدواج کرده بود، تصمیم گرفت کاری بکند و از همسرش زهر چشمی بگیرد. آن شب، او رو به زنش کرد و گفت: «برایم یک کاسه آب بیاور» به زن گفت: «آب می خواهی، خودت برو بخور»
مرد گفت: «آب می آوری یا با شمشیرم سرت را از بدنت جدا کنم.»
همسرش گفت: «شوخی نکن!. آن که با شمشیر زنش را مطیع کرده، گربه را اولین شب زندگی شان کشته است. تو اگر گریه کش بودی، چند سال پیش که تازه با هم ازدواج کرده بودیم، این کار را می کردی.»
کاربرد اصطلاح گربه را دم حجله کشتن
از آن روزگار به بعد درباره ی کسی که اطرافیانش از او حساب می برند، گفته می شود: «گربه را دم حجله کشته است.» به واقع این ضرب المثل در مواردی استفاده میشود که شخص بخواهد قدرت و جذبه خود را نشان دهد.
گربه را باید دم حجله کشت یعنی چه؟
۱- یعنی اگر از همان اول سخت گیری کنی تا حساب کار به دست دیگران آید، در آینده کسی جرئت نمی کند خطاکاری کند.
۲- برخی با گفتن این ضرب المثل در ابتدای هرکاری، چه کارهای گروهی، مدیریت و چه ابتدای زندگی، سعی دارند خود را قاطع نشان دهند تا دیگران در میانه ی کار سر باز نزنند و سوء استفاده نکنند.
۳- در قدیم مردها از این روش در ابتدای زندگی استفاده می کردند تا مردسالارانه تا آخر عمر زندگی کنند! بدین روش که از همان اول زندگی در برابر خواسته های زن ها مثل خرید کردن، با جدیت برخورد می کردند یا اگر دعوایی میشد، با آب و تاب قدرتنمایی می کردند تا حساب کار دست زن هایشان بیاید!
و با این تفکر خود می خواستند که ولخرجی ها و توقعات احتمالی زنانشان را بگیرند.
البته خیال نکنید این ضرب المثل اختصاص به مردان دارد! بلکه بسیاری از خانم ها امروزه در همان آغاز زندگی با سخت گیری های زیاد و قاطع نشان دادن خود، سعی دارند به خیال خودشان حساب کار دست شوهرشان بیاید و تا آخر عمر، غلام حلقه به گوش اینها باشند! (زن سالارانه!)
♦ البته همیشه این ضرب المثل در معنای منفی به کار نمی رود بلکه گاهی برای شوخی و یا توصیه دیگران به محکم کاری در آغاز کارها استفاده می شود.
شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.